ماموریت این برنامه
پاسخ استاد عباس منش به سوالاتی پیرامون دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
پیش نیاز این دوره چیست و برای چه افرادی مناسب است؟ آیا با اینکه تا کنون به جز چند فایل رایگان، از هیچ دوره یا محصولی از شما استفاده نکردهام، میتوانم برای اولین بار، آموزشم را از این دوره شروع کنم؟
مهمترین پیش نیاز این دوره، تعهد شماست. به خودت نگاه کن و از خود بپرس:
آیا با تمام وجود برای تغییر و بهبود وضعیت کنونی ی زندگیام (حال هر چقدر هم خوب باشد)، مشتاق هستم؟
آیا میخواهم رویایم که کم مانده بود بی خیالش شوم، را جدی گرفته و به آن برسم؟
آیا متهعد شدهام که هر چیزی غیر از آموزشهای این دوره را نایده بگیرم؟
آیا میتوانم با تعهدِ فراوان، تمام آنچه که عباس منش در این دوره میگوید، را به مدت حداقل ۶ ماه بپذیرم و به آن عمل کنم؟
اگر جوابت به این سؤالات “بلی” است، یعنی همهی پیش نیازهای لازم را داری!!!
اگر جوابت “بلی” است، باید بدانی که بالاتر از آموزشهای این دوره، حمایت پروردگار را نیز به همراه داری و او مشتاق تر از توست و اصلاً برای همین است که الان اینجایی و پاسخ “بلی” به این پرسشها دادهای.
بنابراین حتی اگر اولین آشناییات با من، در راهنمای عملی دستیابی به رویاهاست، میتوانیم از همین جا و همین دوره، با هم همراه شویم. میتوانیم مسیر مشترکمان به سمتِ پیشرفت خودمان و پیشرفت جهان را در پیش بگیریم.
و با تمام وجودم به شما می گویم: “به دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، خوش آمدی”
چه ضرورتی برای تهیه این دوره وجود دارد؟ اگر از این دوره استفاده نکنم، چه چیزی را از دست میدهم؟
برای اینکه درباره تهیه این دوره به وضوح برسی، لازم است اول ببینی چقدر از شرایط کنونی ات راضی هستی؟
آیا می توانی خود را الگوی مناسبی برای فرزندت بدانی؟
اگر همسر یا فرزندت درخواستی از تو داشته باشند، قادر به اجابتش هستی یا مرتباً باید حساب دو دوتا چهارتای هزینه هایت را داشته باشی؟
آیا آخر ماه نگران اجازه خانه می شوی یا منتظر برداشت سودِ سرمایه گذاری هایت؟
آیا قادری با خانواده ات سفری به یک مکان زیبا داشته باشی، یا مجبوری به خاطر پرداخت هزینه های بخور و نمیر، روزت را به شب بدوزی؟
آیا از شغل مورد علاقه ات لذت می بری یا ابزاری هستی برای تحقق خواسته ی دیگران، آن هم به بهای بسیار اندک؟
آیا قادری برای هسر، فرزند و… هدیه ای بخری یا در حسرت تقدیم یک هدیه برای عزیزانت مانده ای؟
آیا زمان خرید، مهمترین اولویت شما، نگاه کردن به قیمت آن کالا و حساب دخل و خرج است یا کیفیت آن کالاست؟
آیا از فکر کردن به آینده ات هراسان می شوی یا می بینی که آینده ای زیباتر از امروزت منتظر توست؟
به زندگی ات نگاه کن و ببنین قطار زندگی ات در کدام ریل حرکت می کند؟
در ریل خوشبختی، ریلی که از میان جنگل های سرسبز، رودخانه ای زیبا، مزارع با طراوت عبور می کند و نهایتاً به مکانی رویایی که پر از نعمت و ثروت است منتهی می شود؟
یا قطار زندگی ات مرتباً از طوفان های مختلفی می گذرد که هر لحظه ممکن است این قطار را از ریل خارج و طومار زندگی ات را در هم بپیچد؟ و نهایتاً نیز به بیابانی بی آب و علف ختم شود که نه آبی است و نه آبادی ای!!!
و تصمیم بگیر آیا همچنان می خواهی به همین شکل زندگی کنی یا می خواهی تغییری در این اوضاع بوجود بیاوری؟
همچنان می خواهی درگیر کاری شوی که فقط قادری با درآمدش خرج بخور و نمیر، اجاره خانه، پول آب و برق را هم به زور پرداخت نمایی یا می خواهی به کاری بپردازی که نه تنها از آن لذت می بری بلکه تو را به حدی از استقلال مالی می رساند که هرجای دنیا بخواهی می توانی بروی، هر چیزی نیاز داشته باشی، می توانی تهیه کنی
آیا همچنان می خواهی انرژی ات را صرف گله و شکایت از زمانه، تحریم، گرانی، دولت، رئیس، اداره، زن و بچه و … نمایی؟
اگر برنامه ای برای تغییر وضعیتت نداری، واقعاً برایت هیچ ضرورتی ندارد که بخواهی با استفاده از آموزشهای راهنمای عملی دستیابی به رویاها، تغییری در زندگی ات ایجاد نمایی
به زندگی ات نگاه کن و ببین زمان، انرژی و پول ِ تو صرف چه هزینه هایی می شود؟
آیا زمان و انرژی ات را صرف کارکردن برای پرداخت هزینه های بخور و نمیر می کنی؟ آیا هر ماه مجبوری پولی برای دوا و دکتر کنار بگذاری؟
یک روز من هم به زندگی ام نگاه کردم…
دیدم در حال هزینه کردن برای درمان بیماری، پرداخت اجاره خانه، تعمیر تاکسی ای که هزینه اش بیش از درآمدش بود و … هستم
دیدم زمانم صرف صف های طولانی مطب دکتر، خط واحد، مترو، مسافرت های طولانی با اتوبوس های درب و داغون با صندلی های بدبو، مشاحره یا درد و دل با آدمهایی که مانند خودم پر از مشکلات حل نشدنیِ ادامه دار بودند و گله و شکایت از زمانه و بخت و اقبالم بودم.
نگاهی هم به زندگی ثروتمندان انداختم و دیدم آنها هم مانند من در حال پرداخت هزینه های زندگی با پول، زمان و انرژی شان بودند اما تفاوت از زمین تا آسمان بود. چون تفاوت نگاه ما به زندگی و باورهای ما از زمین تا آسمان بود
خوب که دقت کردم، فهمیدم ما دو انتخاب بیشتر نداریم:
یا می توانیم انتخاب کنیم هزینه هایی را بپردازیم که افراد فقیر، ناموفق و شکست خورده می پردازند یا هزینه هایی را انتخاب کنیم که ثروتمندان و افراد موفق دنیا می پردازند.
به همین دلیل تصمیم گرفتم تا انتخاب کنم من نیز همان هزینه هایی را بپردازم که ثروتمندان می پردازند.
تصمیم گرفتم به جای پرداخت اجاره خانه، برای خرید ملک هزینه کنم
تصمیم گرفتم به جای پرداخت ضرر و زیان کسب و کارهای مختلفی که بخاطر باورهای محدود کننده ام بوجود آمده بود، بر روی توسعه کسب و کارم هزینه کنم.
به جای تعمیر ماشین دنده آرژانتینی ام، برای خرید ماشین های دلخواهم هزینه کنم.
به جای خوابیدن یک شب تمام در اتوبوس و درد کمر و گردن ناشی از آن، برای مسافرت با بهترین خطوط هواپیمایی دنیا و داشتن جت شخصی هزینه کنم
به جای دو دوتا چهار تا کردن هزینه هایم، به محض اینکه به چیزی نیاز داشتم، آن را بخرم
به جای هزینه کردن برای دوا و درمان، با لذت بردن از زندگی و تغذیه سالم، سلامتی را به جسمم هدیه دهم.
و مهم تر از همه، به یقین رسیدم که این قانون جهان است که اگر هزینه های گروه ثروتمند را انتخاب نکنم، مجبورم هزینه های گروه فقیر را انتخاب کنم…
به محض اینکه فهمیدم مسیر این تغییر انتخاب، از هزینه کردن برای تغییر باورهایم می گذرد، تمام درآمدم را صرف آموزش خود نمودم. زیرا ایمان داشتم این همان چیزی است که موجب می شود در آینده من نیز مانند آن ثروتمندان هزینه کنم… زیرا فهمیدم اگر این هزینه را نپردازم، خیلی چیزها را از دست خواهم داد….
مدت های زیادی تمام درآمدِ من صرف آموزش برای تغییر باورهایم شد و تمام زمان و انرژی ی من صرف عملی کردن آنچه می آموختم…
یادم میآید که حاضر بودم لقمه نانی خشکی بخورم اما با آن کتابی بخرم. آن روزهایی که دوستانم زمانشان را برای حاشیههای بی منفعت صرف میکردند، من به شدت در حال هزینه کردن روی باورهایم و ساختن باورهای قدرتمند کننده جدید بودم.
برخی از آن آموزهها برایم جواب داد و من را به مسیر صحیح برد و برخی از آنها هم نادرست بود اما به من کمک کرد تا قوانین تغییر ناپذیر و راه درست را پیدا کنم و دیگر تمام تمرکزم را بر آن مسیر و آن قوانین و اجرای آنها بگذارم.
شهرم، آدمهای اطرافم، فکرم، نگاهم و همه و همه را تغییر دادم
به همین دلیل الان اینجا هستم. و به شما می گویم که نگران هزینه کردن برای تغییر باورهایت نباش. نگران هزینه کردن برای آموزش خودت نباش زیرا این بزرگترین سرمایه گذاری زندگی ات خواهد بود.
نگران هزینه کردن برای خریدن این دوره نباش زیرا این سودآورترین سرمایه گذاری زندگیات خواهد بود. سرمایه گذاری روی خودت، فکرت و باورهایی که قطار زندگی ات را وارد همان ریلی می کند که به خوشبختی ختم می شود.
اگر الان این هزینه را نکنی، مجبوری هزینههای گزافی برای اتفاقاتی در زندگیتان بپردازید که حاصل همین باورهای محدود کننده است. از ورشکستگیهایی که ممکنن است دچارشان شوید تا کلاهبرداری هایی که دچارش میشوید و ییماری، اجاره خانه، پرداخت اقساط وام یا پول نزولی که تمامی ندارد، پرداخت هزینه دادگاه خانواده، تعمیر ماشین و هزاران موضوع دیگری هزینه می شود که نتیجه اش فقط برای تو احساسِ بدِ بیشتری است.
سرمایه گذای روی خودت باورهایت، همواره شما را در مسیر درست میبرد… فارغ از آنکه اوضاع اقتصادی مملکت خوب باشد یا بد… تحریم باشیم یا نباشیم… رکود باشد یا نباشد…
در هر صورت باورهای قدرتمند کنندهای که با این دورهها میسازی، تضمین کنندهی نتایج موفقیت آمیز برای شماست زیرا من همه آنچه را در این دوره به شما آموزش میدهم که برای خودم جواب داده و مرا به اینجا رسانده.
همه ی آنچه که پس از سعی و خطا و هزینههای بسیار به صحتِ آن پی بردهام… قوانینی که هیچگاه تغییر نخواهند کرد و همیشه برایت جواب میدهند. همان چیزهایی که موجب شده الان اینجا باشم و یکی از آدمهای موفقی که برای موفقیت های بیشتر، تجربه ویلاهای زیباتر، ماشین هایپیشرفته تر و راحت تر، دیدن زیبایی های بیشتر در جهان و … هزینه می کنم
این هزینه ها موجب می شود تا باورهای قدرتمند کننده ای در خود بوجود آوری که آدم جدیدی با رویای جدید از شما می سازد… آدمی که خود را لایق بهترین زندگی و بهترین تجربه می داند.
هر فردی که برای ساختن باورهای قدرتمند کننده هزینه نکند، چیزهای گرانبهایی را در زندگی اش از دست خواهد داد.. . رویایش را از دست می دهد و با این کار خود را از تجربهی فردی محروم میکند که میتواند به جای درگیر شدن با موضوعات پیش پا افتاده ی یک زندگی معمولی، امرسان، فورد، بنز، تسلا و اپل دیگری بسازد و به گسترش جهان کمک کند
می تواند انوشه انصاری، فاطمه معتمد آریا، لیلا حاتمی، اصغر فرهادی، فاطمه دانشور، پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد دیگری باشد.
می تواند یک اسدالله عسگر اولادی، پروفسور حسابی، پروفسور سمیعی، محمدرضا شجریان دیگری از خود بسازد
رویای تو میتواند محمد جواد ظریف دیگری بسازد که میتواند آنچنان با قدرت در مهمترین مجامع سیاسی بگوید:
“هیچگاه یک ایرانی را تهدید نکنید!!!”
رویایت از تو ابن سینا، خیام و مولانای دیگری میسازد که میتواند مرجعی برای پزشکی، ریاضی و عرفان جهان باشد…
فاصله الانِ شما با فردی که میتواند یکی از این افراد باشد، فقط و فقط در جدی گرفتن تغییر بنیادین باورهایت و هزینه کردن برای این تغییر است…
و من به عنوان فردی که با تغییر باورهایم، دنیایم را تغییر دادم، با ایمان به شما می گویم که ارزش هزینه کردن را دارد.
من دوره روانشناسی ثروت۱ و ۲ و دوره قانون آفرینش را تهیه کردم، آیا به این دوره نیاز است؟ تفاوت این دوره با سایر دورهها چیست؟
به نظرم این دوره حتی برای خودم که طراح و تولید کنندهی همه محصولات قبلی بودهام، نه تنها مناسب، بلکه ضروی است.
اگر بخواهیم از اتفاقی که در چند وقت اخیر در درونم رخ داده (منظورم از زمانی است که اولین جلسه این دوره را ضبط کردم تا کنون)، بگویم:
میتوانم در یک جمله بگویم که دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، مدارم را تغییر داد.
یعنی یک منِ با ایمان تر ساخته شد که توانست تعریف وسیعتری ازفراوانیِ جهان، سخاوت و حمایت او از رویایش داشته باشد.
تا نخواهد حتی دربالاترین قلهی موفقیتهای زندگیاش متوقف نشود.
تا نگوید، خوب! دیگر برایم همین موفقیتها کافی است زیرا من به هر آنچه که میخواستم، رسیدهام
بلکه میگوید، میخواهم قسمتهای دیگر وجودم را تجربه کنم… میخواهم تواناییام را در مواضع بالاتر و قلههای بلندترِ دیگری امتحان کنم.
ضبط اولین جلسهی راهنمای عملی دستیابی به رویاها، این پیغامِ جهان را به گوشم رسانید که زندگی هر چقدر هم خوب باشد، میتواند بهتر باشد. زیرا جهان بی انتهاست. نعمتهای خداوند بی انتهاست، تواناییهای ما و وجودِ ما بی انتهاست و به همین نسبت، تجاربی که برایمان مقدر شده نیز، بی انتهاست…
تفاوت این دوره با دوره قانون آفرینش و سایر دورههایی که قبلاً ضبط کردهام، تفاوتِ تجاربِ من است… تفاوت نگاهم و تعریفم از موفقیت است. تفاوت نتیجه تحقیقاتی است که در همین چند سالهی اخیر، منظورم دوسالِ اخیرِ پس از برگزاری دوره قانون آفرینش است.
که به همان نسبت، باورهای قدرتمندکننده ی کاملتری در من ساخته شده، درک بهتری از نقش باورهای قدرتمند کننده، در تجربه موفقیت، کسب کردهام و مهمتر از همه، این درک ایمانم را به قوانین کیهانی آنچنان راسختر نموده که موجب بوجود آمدن نتایج یک سالهی اخیرم شده است.
نتایج یک سالهی اخیرِ من، از تمام نتایجِ تمام سالهای زندگیام غنیتر و پربارتر است. وقتی به این موضوع فکر کردم و متوجه این تغییر وسیع در نتایجم شدم، باعث شد تصمیم بگیرم تا یک راهنمای عملی برای دستیابی به رویاها بسازم و در این روند، نتایج تمام این تجارب و تحقیقات را با همه شما به اشتراک بگذارم.
زیرا در جریان کسب این موفقیتها، تحقیقات بیشتر و آگاهیهای کاملتری نسبت به قوانین کیهانی کسب کردهام که موجب شده راههای بهتر، سادهتر و سریعتری برای رسیدن به خواسته ها کشف کنم ، باورهای قدرتمند کننده تری برای ساختن و برای انگیزه گرفتن و برای در مسیر ماندن و برای باور کردنِ رویاها و اینکه میشود به آنها رسید، پیدا و در خود ساختهام و این تلاشهای ذهنی، مرا در مدار بالاتری نسبت به زمانی که دوره قانون آفرینش را برگزار میکردم، قرار داده است.
درکم از قدرت درونی و باورهای قدرتمند کننده، برای خلق این نتایج، بسیار عمیقتر شده و همهی اینها با هم، همه چیز را در این دوره متقاوت ساخته و مرا در فرکانسِ دیگری قرار داده و مدارم را عوض نموده است.
و اکنون در این دوره، از این مدار و نگرش، روند موفقیتهای ۸ سالهی اخیرم را تحلیل و بررسی میکنم و نه تنها با زبان شیواتر و کلام نافذتر، بلکه با ایمانِ راسختر و باورهای قدرتمند کننده تر و مدار بهتر، این روند را تحلیل میکنم و قعطاً تأثیری که میتواند بر شما داشته باشد، از انگیزههایی که در شما ایجاد میکند و باورهایی که در شما میسازد، بسیار بیشتر از سایر دورههاست.
تأثیر این ایمان، باور، فرکانس و مدار آنقدر متفاوتتر و بیشتر است که انگیزانندهی بهتری برای جدی گرفتن رویای تان و جدی گرفتن قدمهایتان برای حرکت میشود و شور و اشتیاقی در شما بر پا میکند که به خود بگویی:
اگر موفقیت به همین راحتی است، پس من هم میخواهم و انتخاب میکنم که موفق شوم… بهایش را میپردازم و همین حالا حرکتم را شروع میکنم
اگر داشتن رؤیا، اینقدر تجربهام از زندگی را متفاوت میکند، پس ارزشش را دارد که تمام زندگیام را صرف ساختن باور و انگیزه برای رسیدن به رویاهایم نمایم.
اگر عباس منش فقط با این تغییرات به چنین موفقیتهایی رسیده، پس من هم این تغییرات را حتی بهتر از او ایجاد میکنم. زیرا حتی اگر تمام ساعتهای زندگیام را برایش بگذارم، باز هم ارزشش را دارد…
دقیقاً میخواهم بدانم با چه هدفی این دوره را آماده کردهاید؟
خیلی خوب است که از انسانهای موفق الگو برداری کنیم، درباره شان مطالعه کنیم. زندگی نامه هاشان را بخوانیم و به قوانینی پی ببریم که آنها را به چنین موفقیت هایی رسانده است.
اما یک نکته مهم که اغلب در این ماجرا نادیده گرفته می شود این است که
خیلی فرق می کند که یک فردِ موفق خودش با زبان ِخودش، مسیرش را تحلیل کند. یا اینکه فرد دیگری بعنوان یک شاهد بیرونی، موفقیت های یک فرد را تحلیل کند.
وقتییک الگوی زنده، با زبان خودش از دلایلی می گوید که او را به چنین موفقیت هایی رسانده، خصوصاً اگر آن فرد درک عمیق از قوانین کیهانی نیز داشته باشد، آنوقت از میان راههای زیادی که رفته و کارهای زیادی را انجام داده و روش های زیادی که امتحان کرده، مطلوب ترین مسیر را برای ما تحلیل و قدرتمند کننده ترین باورها را برای ما می شناساند.
زیرا آن فرد با الگوهای ذهنی و باورهای خودش ، منظورم همان باورهایی است که او را به چنین موفقیت هایی رسانده، مسیرش را تحلیل می کند.
چندی پیش در حال مطالعه زندگی نامه یکی از افراد موفق بودم، گوینده پس از شرح وقایع کودکی این فرد، چنان برداشتی از عوامل موفقیت این فرد داشت که در دکّان هیچ عطاری پیدا نمی شد.
عوامل فرعی، حاشیه ای و غیر مهم را آنچنان پر رنگ جلوه داده بود که نه تنها خواننده از مسیر اصلی منحرف می شد، بلکه باورهای تضعیف کننده ای نیز در او می ساخت که قطعاً بیش از آنکه انگیزاننده ای برایش باشد، موجب نا امیدی اش می شد.
زیرا نویسنده در حال تحلیل موضوع و نگاه کردن به موفقیت های آن فرد، با الگوهای ذهنی و باورهای خودش بود و چنان تحلیلی از عوامل موفقیت او داشت که مطمئنم اگر آن فرد زندگی نامه اش را بخواند، واقعاً از تعجب شاخ در می آورد.
وقتی حرف های بعضی ها و تحلیل های آنها از موفقیت های سایر افراد را می شنیدم و می دیدم چگونه دلایل موفقیت دیگران را بصورت سطحی در چیزهای بدیهی و عوامل بیرونی ای می دانند که هیچ قدرتی ندارد، تصمیم گرفتم از زبان خودم و با الگوهای ذهنی خودم دلایل موفقیتم را به شما بگویم
وقتی به تجارب و دستاوردهای یک ساله اخیرم نگاه کردم، خودم را در جایگاهی دیدم که می تواند بعنوان یک الگوی موفق، از زبان خودش و با باورهای قدرتمندکننده ای که برای خود ساخته و درک عمیقی که از قوانین کیهانی بدست آورده، به تحلیل این مسیر و توضیح عوامل موفقیت بپردازم تا شنونده، راه را از بیراهه باز بشناسد و از همان ابتدا با باورهای درست و نگاه درست، مسیر اصلی رسیدن به رویایش را بپردازد.
هیچ چیز در جهان از این معنوی تر نیست که کمک کنیم رویای فردی زنده شود و مهم تر از آن انگیزه اش برای تحقق رویایش بارور شود و مهم تر از آن ایمانش به این که خداوند بیشتر از او می خواهد به هدفش برسد، راسخ تر شود تا با رسیدن به هدفش نه تنها موفق شود، نه تنها به رشدِ جهان کمک کند بلکه با انگیزه بخشیدن به چند نفر ِ دیگر در اطرافش، موجب شود که آنها نیز با خود بگویند:
اگر این توانست، پس من هم می توانم… پس امتحان می کنم…
چقدر مطمئن هستید که راهکارهای تان در این دوره برای من کارایی دارد و مرا به رویایم می رساند؟
این دوره همانگونه که از اسمش پیداست، یک راهنمای عملی است. یعنی مانند یک جی پی اس است که قدم به قدم، از میان تمام مسیرهایی که ممکن است پیش رویتان وجود داشته باشد، شما را تنها از سریعترین، راحتترین و لذت بخش ترین مسیر عبور میدهد، بلکه قطعاً به همان مقصد مشخص میرساند بدون کوچکترین خطایی.
یعنی مانند همان جی پی اس، بدون هیچ شک و تردیدی، شما را از آزمایش سایر مسیرها بی نیاز میکند. زیرا این اطمینان را به شما میدهد که نه تنها بهترین مسیر، بلکه تنها مسیری که شما را به رویایت میرساند، همین است.
حدود ۸ سال پیش، وقتی برای اولین بار کلاس ر کوچکی که حدود ۸ نفر شرکت کننده داشت، در دانشگاه بندرعباس تشکیل و در یکی از جلسات تمام خواستههایم را روی تخته سیاه نوشتم.
آن روزها سرشار از ایمان و امید بودم که قطعاً قوانین الهی من را به آن خواستهها میرساند. به همین دلیل آنقدر جسورانه و بی باکانه، آن خواستهها را روی تخته سیاه نوشتم.
از نظر دیگران با توجه به وضعیت آن روزهای من که هنوز هیچ موفقیتی کسب نکرده بودم. هنوز حتی درگیر بدیهیترین موضوعات مالی بودم، آنها نه فقط خواستههای عظیم بلکه خواستههایی دست نیافتنی و غیر ممکن مینمودند.
اما من به همان اندازه که الان حتی بیش از آن خواستهها را در زندگیام دارم، ایمان داشتم که قطعاً به رویاهایم میرسم. به همین دلیل میخواستم زمانیکه خبر موفقیتهای من به شاگردان آن کلاس یا سایر افرادی که آن زمان خواستههای مرا شناختند رسید، یادشان بیاید که در هر وضعیتی که باشند، مهم نیست، در هر صورت رویای شان دست یافتنی است. . زیرا وضعیت کنونی تعیین کننده موفقیتهای آینده نیست. بلکه رویای شما و جدیتتان برای تحقق آن رؤیا، تعیین کننده است و اگر میخواهند رویای شان را محقق کنند، کافی است همان مسیری را طی کنند، که من طی کردهام. کافی است رد پایم را در این مسیر دنبال کنند.
راهنمای عملی دستیابی به رویاها در حکم کوه عظیمی است که اکنون در قلهاش نشستهام. من از آن پایین دستها، دور دستها و از دشتهای کناری، مسیر رسیدن به قله را پیمودهام. اما در آن دشت، دامنه کوه و سر تا سر بدنهی این کوه، رد پاهایی از خود به جای گذاشتهام، تا هر فردی که میخواهد به قله بیاید، فقط قدمهایش را جایی بگذارد که آن رد پاها را میبیند.
راهنمای عملی موجب میشود وقتی موفقیتهای من که اکثرشان را حتی در همین یک سالهی اخیر کسب کردهام را ببینید، سرشار از انگیزهای شوید که دروجودت فریاد می زند ارزشش را دارد تا رویایت را جدی بگیری
کافی است همان باورهایی را در ذهنت قرار دهی، که عباس منش قرار داده، همان عاداتی را که در خود بسازی که عباس منش ساخته، همان رفتاری را بروز دهی و قوانینی را باور کنی که عباس منش باور کرده و همان رد پایی را دنبال کنی که از عباس منش به جا مانده است. آنگاه به همان نتایجی میرسی که عباس منش رسیده است.
این دوره عصارهای از موفقیتهای من است که میتواند به شما هم کمک کند حتی موفقتر از من باشید زیرا از همان ابتدا وارد مسیر اصلی میشوی، اصلاً مانند من نیازی به سعی و خطا یا امتحان یک روش نداری. این دورهای است که میتوانید برای تمام زندگیات از آن استفاده کنید و هر بار با گوش دادن به آن و انجام تمریناتش، به نتایج جدیدتری برسی.
این دورهای است که میتوانی با آن باورهای قدرتمند کنندهای در ذهنت بسازی که شما را به نتایج نا محدود میرساند.
چقدر طول میکشد تا از این دوره نتیجه بگیرم؟
به نظرم اگر اینجا هستی و درباره این دوره این سؤالات را از من میپرسی و این پاسخها را میخوانی، خودش اولین نتیجه در زندگی شماست. نتیجه خواستههای که قبلاً از خداوند درخواست کردهای… نتیجه جدی گرفتن رویایت و نتیجه مصصم بودن برای تحقق آن و اگر در مدار دریافت آن خواستهها قرار نمیگرفتی، قطعاً با من و با این دوره هرگز آشنا نمیشدی.
پس اگر اینجایی، یعنی آمادهی دریافت خواستههایت شدهای. یعنی مسیر را درست آمدهای و این قانون خداوند است که زمانی شاگرد آماده یادگیری میشود، استاد را از راه میرساند.
الان کار تو، ماندن در این مسیر است. میتوانی با خیال راحت و چشم بسته همین مسیر را ادامه و ایمان داشته باشی که راهنمای عملی دستیابی به رویاها، شما را از بهترین، سریعترین و لذت بخش ترین راه، به مقصد میرساند.
من از شما ۶ ماه فرصت میخواهم که هیچ کتاب دیگری نخوانی، هیچ راه کار دیگری را امتحان نکنی، در هیچ گروهی عضو نشوی به هیچ راه کار دیگری فکر نکنی و …
منظورم این است که واقعاً تصمیم بگیری درِ ذهنت را بر روی هر چیز دیگری ببندی و اجازه ندهی به جز آموزهها، تمرینات و راهکارهای این دوره، هیچ ورودیِ دیگری وارد ذهنت شود.
منظورم این است که ذهنت را فقط و فقط پذیرنده هر آنچه نما که در این دوره به شما می گویم.
و به آنها عمل کن… تمریناتش را انجام بده… هر جلسه را ۱۰ ها بار گوش بده و آنقدر ذهنت را با این دوره بمباران کن که دیگر فرصتی برای هیچ نجوای دیگری نباشد تا بخواهد نا امید یا گمراهت کند.
آنگاه به زندگیات نگاه کن و نتایج ات را با وضعیت کنونیات مقایسه کن.
ایمان دارم که دیگر هرگز راضی نمیشوی مسیرت را تغییر دهی یا روش دیگری را امتحان کنی.
ضمن اینکه یادت باشد، نتایج بصورت یک دفعه ظاهر نمیشود. بلکه در این مسیر که پیش میروی، هر روز احساست بهتر میشود، هر روز ایدهها کاملتر میشود، هر روز وضوح بیشتری از رویایت و کاری که باید انجام دهی، پیدا میکنی و به جایی میرسی که از نظر فرکانسی، آن رؤیا را داری، با آن زندگی میکنی و از آن بی نیاز میشوی و این فرکانس موجب میشود که به زودی نشانههایی از آن در تجربه زندگیات ظاهر شود و جزئی از تجربه زندگیات گردد.
این تمام کاری است که من از شما میخواهم در این دوره انجام دهی…
این دوره شامل چند جلسه است و روند خرید این دوره در سایت به چه شکل است؟
از آنجا که ماهیت این دوره به شکل پاسخ به سؤالات دوستان زیادی است که از من درباره موفقیتهایم و تمام جزئیاتی است که از ابتدای مسیر تا به اینجا پیمودهام میباشد، لذت تعداد جلسات این دوره مشخص نیست.
برای خرید این دوره، کافی است روی دکمه خرید در همین صفحه کلیک نموده و سپس وارد صحفه سبد خرید میشوید.
در این صفحه با کلیک روی دکمه پرداخت و انجام مراحل پرداخت بصورت کامل، خریدتان تکمیل میشود
سپس جلسات دوره به پروفایلتان در سایت ارسال میشود که میتوانید از منوی سایت، گزینه “پروفایل من” را انتخاب و وارد پروفایلتان شده و با کلیک روی سربرگ دانلودها، میتوانید نام دوره را مشاهده و با کلیک روی آن، لینک جلسات دوره را مشاهده و دانلود نمایید.
تا پایان دوره، هر هفته یک جلسه به پروفایلتان در سایت افزوده میشود که میتوانید بلافاصله از آن استفاده نمایید. پیشنهاد میکنم حداقل هر جلسه را بیش از ۵ بار ببینید و تمریناتش را انجام دهید و سپس سراغ جلسهی بعدی بروید
میتوانید نتایجتان را در بخش نظرات سایت درج کنید تا هم من با خواندنشان انرژی و انگیزه بیشتری بگیرم و هم دوستانتان.
ضمن اینکه قبل از ضبط هر جلسه، اولین کاری که انجام میدهم، خواندن نظرات شما در جلسه قبل است. زیرا بازخودهایی که به من میدهید، راهنمای خوب و انگیزانندهی خوبی برای من است تا نهایت تلاشم را برای ارائه بهترین ِ آنچه میتوانم، نمایم.
توضیحات مربوط به محتوای جلسات این دوره:
جلسه اول "راهنمای عملی دستیابی به رویاها"
اگر از من به عنوان فردی که به هر آنچه تا کنون در رویایش بوده رسیده است، نشانی رسیدن به رویایت را بپرسی، من به جای هر کاری، سوار بر مَرکَب “راهنمای عملی دستیابی به آروزها” شده و می گویم: فقط دنبالم بیا
لازم است هیچ کاری نکنی و فقط دنبالم بیایی.
لازم است اگر به سمتِ راست پیچیدم، توهم بپیچی بی آنکه تردیدی داشته باشی یا به دنبال تابلوهای راهنما بگردی … زیرا ممکن است مسیر را گم کنی…
لازم است اگر به سمت چپ پیچیدم یا دور زدم یا از یک میانبر رفتم، فقط بیایی و ادامه دهی
لازم است تمام حواست به جایی باشد که من میروم…
“راهنمای عملی دستیابی به رویاها” قرار است دستت را در دستش بگذارد و قدم به قدم از مسیری آزمایش شده و مطمئن عبور دهد که ایمان دارد تو را به رویایت میرساند، اگر به او اعتماد کنی… اگر تا رسیدن به مقصد دستش را رها نکنی.
اگر تصمیم بگیری چشم و گوشت را بر روی هر چیزی که قصدش منصرف کردنِ توست، ببندی…
و فقط پا به پایش حرکت کنی.
چیزهای زیادی در اطراف ممکن است حواست را از من و مسیر این مَرکَب پرت میکند… مثل نجواهای ذهنی، ترس از عکس العمل های خانواده ،دوستان، جامعه و عادتهای فکری و رفتاری قبلی و …
پس باید تمام وجود و تمرکزت را فقط به دنباله روی از مرکب “راهنمای عملی دستیابی به رویاها بگذاری”
زیرا این مرکب، مسیری را میرود که امتحانش را پس داده…
زیرا این مرکب مسیرهای زیادی را امتحان کرده و کوتاهترین، راحتترین، لذت بخش ترین و مطمئنترین مسیر را یافته است.
باید چشمت را از تمام اطرافت برداری … مثل “رانندگان مسابقات فرمول وان” که فقط به خاطر تمرکز بر مسیرِ پیشِ رو، قادرند با اینچنین سرعتی بدون خطا پیش بروند، من نیز از تو انتظارِ چنین تمرکزی را دارم و با ایمان می گویم که جواب میدهد.
در دوره “راهنمای عملی دستیابی به رویاها“، بی پروا تر صحبت میکنم.
جزئیات بیشتری از زندگی شخصیام، املاکی که خریدهام، داستانِ مفصل خریدنشان، چگونگی ساختن ِباورهای مناسب برای آنها و چگونگی قرار گرفتن در فرکانس و مدار شان و نیز از زندگی عاطفی و احساسیام برایت خواهم گفت. برای اینکه الهام بخش تو در جدی گرفتنِ رویایت باشم، چیزهایی از روند زندگی و رویاهایم خواهم گفت که کمتر جایی گفتهام.
زیرا متوجه شدم اطرافیانِ نزدیکم که شاهدِ جزئیات موفقیتهایم بودهاند، اعم از خرید ملکهای ارزشمند در ایران و آمریکا، اقامت در کشوری با امکانات عالی، آرامش و میزان رضایتم از زندگی و …، به وضوح انگیزه گرفتهاند تا رویاهای فراموش شدهی سالها پیشِ خود را جدی بگیرند.
آنها که روزگاری قوانین کیهانی را به تمسخر میگرفتند، اکنون می بینم با جدیت تمام، به دنبال درکِ قوانین اند. زیرا دیدنِ بخشی از نتایج من،این باور را در آنها زنده کرده که اگر عباس منش توانسته از وضعیت زیر صفر به اینجا برسد، حتماً من هم میرسم.
احساس کردم دیدن نتایج یک الگوی زنده، حرفهایی برای گفتن دارد که نفوذ و تأثیرش از هزاران کلام و کتاب بیشتر است.
با ایمان می گویم که این مسیر، عادت ها و باورهای قدرتمند کنندهای درونت پرورش میدهد که تو را به رویاهای نامحدود میرساند زیرا قرار است از همان قوانینی استفاده کنی که برای من جواب داده است…
سید حسین عباس منش
جلسه اول شامل:
فایل صوتی جلسه: ۱ ساعت و ۱۲ دقیقه
فایل تصویری جلسه: ۱ ساعت و ۱۲ دقیقه
جلسه دوم "راهنمای عملی دستیابی به رویاها"
شما گفتید زمانیکه تاکسی شما را دزدیدند به فکر فرو رفته و نتیجهی این تفکر این شد که برای ادامهی تحصیل به دانشگاه بروید، شیوههای تندخوانی را یاد بگیرید و…
سؤال: شما متأهل بودید، چطور خود و همسرتان را متقاعد کردید که بجای کار تمام وقت و کسب درآمد بخور و نمیر (به قول خودتان)، به دانشگاه پولی بروید و هزینه کنید؟
چقدر روابط با دوستان، در شکل گیری این اندیشه و هدایت شما به روش مناسب برای تندخوانی، مؤثر بود؟
چقدر دوستان و اطرافیان کاربلد، برای پیدا کردن شیوهی صحیح انجام یک کار، به شما کمک کردند؟ چون شما دوستان زیادی داشتید.
دو نکته اساسی در این سؤال وجود دارد که در این جلسه به بررسی و تجزیه و تحلیل این دو مورد میپردازم زیرا هر دوی این موارد، تأثیر بسیار بسزایی در هدایت فرد به سمت هدفش و ماندن در مسیر هدفش و لذت بردن از این مسیر و نیز متمرکز شدن و صرف تمام انرژی و توان بر روی هدف است.
و اگر این دو کار را انجام ندهیم و باورهای مناسبش را در ذهنمان ایجاد نکنیم، بخش اعظمی از انرژی ، توان، انگیزه و تمرکزی را که میتوانستیم خرج رویای مان کنیم، بیهوده از دست میدهیم…
پس خیلی فرق میکند با این دیدگاهها به سمت رویای مان برویم یا بدون آنها!!!
تفاوتش از زمین تا آسمان است. تفاوتش دقیقاً به اندازه تفاوت رسیدن به هدف و منصرف شدن از هدف است.
موضوع اول:
رسیدن به هماهنگی میان ذهنتان و روح، با وجود هر وضعیتی که در آن هستید یا قرار میگیرید و نشانه واضح آن آرامش است
موضوع دوم:
نقش روابط ( از روابط میان همسران وهماهنگی میان آنها که نخواهند انرژی برای راضی کردن یکدیگر درباره پرداخت به رویای شان بگذارند تا روابط اجتماعی…)در موفقیت شما در رسیدن به رویاهاتان…
کار این جلسه پرداختن به راهکارها و باورهای قدرتمند کننده پیرامون این موضوعات است و در جریان این روند به بررسی زندگی خودم و راهکارهایی میپردازم که برای رسیدن به موفقیت در این باره انجام دادم…
یادم میآید، اوایل که با قانون جذب آشنا شده بودم و نگاهم به دنیا، اتفاقات و تواناییام در تغییر اوضاع زندگیام متفاوت شده بود، آنچنان سرشار از انگیزه بودم و آنچنان مشتاق کارکردن روی خودم بودم و آنقدر حالم خوب شده بود و به خداوند نزدیک شده بودم و به آرامش رسیده بودم که واقعاً ًهیچ چیز نمیتوانست احساسم را بد کند.
من به شدت باور کرده بودم که خداوند مشتاقانه در حال هدایت من است.
من به شدت باور کرده بودم خداوند بیشتر از من مشتاق موفقیت من است
به این دلیل قلب من این آمادگی را پیدا کرده بود تا هر اتفاقی را هر چقدر هم که ظاهراً بد باشد، به این موضوع ربط بدهم و همواره در آرامش بمانم.
وقتی تاکسی من در بندرعباس که آن زمان تنها منبع درآمد بود، دزدیده شد، این دیدگاه به من آرامش داد و فرصت داد تا خیرهای موجود در این اتفاق را بتوانم ببینم و زمان آزادی را در اختیار من قرار داد تا بتوانم به مطالعه و تحقیق بپردازم
خیلی مهم است که شما بتوانید در روزهای به ظاهر بد، در اتفاقات به ظاهر بد، خیرت را ببینید و با این دیدگاه به آرامش برسید.
زیرا همانطور که این دیدگاه به من آرامش داد تا بتوانم به ایدههایی به جز رانندگی با تاکسی برای درآمدزایی فکر کنم تا حدی که حتی با وجود پیدا شدن تاکسی ام در هفته های آینده، دیگر به رانندگی با آن فکر هم نکردم، به همهی آدمهای دیگر نیز فرصت میدهد تا نعمتهای دور و برشان را ببینند.
و این قانون خداوند و برنامهای است که خداوند برای حمایت از رویای شما دارد…
سیدحسین عباس منش
خبر خوب!!!
به محض اینکه جلسه بعدی این دوره در پروفایلتان قرار داده شد، ازطریق کانال تلگرام گروه، به شما اطلاع رسانی می شود
جلسه دوم شامل:
فایل صوتی جلسه به مدت: ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
فایل تصویری جلسه به مدت: ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
جلسه سوم "راهنمای عملی دستیابی به رویاها"
سؤال جلسه سوم:
در حال حاضر، برنامه روزانه زندگی شما چسیت؟
بعنوان مثال، روزی چند ساعت روی باورهایتان کار میکنید؟ چند ساعت تفریح یا به کارهای مورد علاقهتان میپردازید؟
اگر بخواهم در یک جمله برنامه ی روزانه زندگی ام را بیان کنم، می گویم:
تمام لحظات زندگیام در حال حاضر به پیدا کردن باورهای هم جهت با خواستههایم، منظورم باورهایی است که در آن مورد به من احساس قدرت، ایمان و انگیزه برای حرکت میدهد و رویایم را ممکن و شدنی مینماید، هستم.
ساختن باورهای قدرتمند کننده، جزئی مهم از علائق من است. جزئی مهم از لذتهای زندگیِ من است و در این جلسه میخواهم بگویم که چطور شما نیز میتوانید آگاهانه این موضوع را به لیست علاقه مندی های تان اضافه کنید.
چطور آن را انجام دهید و چطور از انجامش لذت ببرید.
تمام لحظههای من به این دو کار اختصاص یافته است:
- پیدا کردن باورهای قدرتمند کننده تر
- گشتن به دنبال موضوعات، اتفاقات، افکار، رویدادها و هر چیزی که آن باور را تأیید نماید.
به نظرم این کاری است که هر کدام از ما برای تمام زندگیمان باید انجام دهیم
زیرا کل زندگیِ ما کار کردن روی باورهایمان است. دقیقاً مثل یادگیری زبان است. شما کلمات، حروف و جملات را میآموزید و سپس تا پایان عمر در حال تکرار آنها هستید.
شما هیچگاه نمیگویید: “خوب! من زمان استمراری، یا حال، یا آینده را یاد گرفتم. دیگر نیازی به استفاده از آن ندارم.”
شما نمیتوانید این را بگویید، چون جزئی از زندگی تان است. چون هر لحظه با حرف زدن، ارتباط برقرار میکند، خواستههایتان را مطرح میکنید و قادر به زندگی کردن میشوید.
موضوع باورها هم همین است. شما در هر لحظه در حال ساختن باور و تأیید آن باورها هستید، یعنی در هر لحظه یا در حال تأیید باورهای قدرتمند کننده تر یا در حال تأیید باورهای تضعیف کننده تر هستید. تمام توجهات و اعمال و رفتار هر لحظه از زندگی تان، یکی از این دو کار را در بر می گیرد:
یا در حال بهتر شدن و بهبود وضعیت فعلیتان هستید، یا در حال پسرفت از وضعیت فعلی. چیزی بعنوان سکون یا توقف در این جهان مواج، وجود ندارد.
وقتی تصمیم میگیرید روی باورهایتان کار کنید، یعنی آگاهانه شروع به انتخاب یک باور قدرتمند کننده تر و تأیید آن هستید. این تمامِ کارِ زندگی شماست.
زیرا ما در جهانی زندگی میکنیم که جز فرکانس چیزی نمیشناسد و منشأ فرکانسها، باورهای شماست. یعنی اتفاقات زندگیتان حاصل بازخودهای جهان به فرکانسهای لحظهای شما هستند و این خوب است.
زیرا در هر لحظه، از همان جایی که هستید، میتوانید به سمت موفقیت، به سمت چیزهایی که میخواهید، به سمت بهتر نمودن ِ همه چیز، چرخش کنید.
این موضوع آنقدر مهم است که تصمیم گرفتم در این جلسه با توضیح کاملی از آنچه که درهر لحظهی زندگیام انجام میدهم و نیز چگونگی انجام این کار، به شما کمک کنم تا بدانید:
- چگونه باورهای مناسب با رویای تان، منظورم باورهای قدرتمند کننده را شناسایی کنید.
- چگونه آن باورها را تأیید کنید.
- چگونه آن باورها را در ناخودآگاهتان نهادینه و آن را تبدیل به رفتارتان نمایید.
و در یک کلام، این جلسه پاسخ کاملی است برای آن سؤال همیشگی، که میپرسید:
“چگونه باید روی باورهایم کار کنم؟”
جلسه سوم شامل:
فایل صوتی جلسه به مدت: یک ساعت و ۱۸ دقیقه
فایل تصویری جلسه به مدت: یک ساعت و ۱۸ دقیقه
جلسه چهارم "راهنمای عملی دستیابی به رویاها"
سوال جلسه:
چگونه می توانم با نهایت سرعت ممکن به سمت خواسته هام حرکت کنم؟(درحالی که عواملی مثل کارهای روزمره ای مانند کلاسهای دانشگاه ، امتحانات ، کار ، تلگرام و اینستاگرام و… حجم زیادی از وقتم را میگیرند و نمیتوانم وقت زیادی برای تمرکز روی خواسته هام بگذارم)
وقتی روند موفقیتهایم را مرور میکنم، میبینم یکی از مهمترین عواملی که همواره من را از تمام افرادی که میشناسم، متمایز نموده، توانمندی ی من برای استفاده از “قدرت تمرکز” است.
من بهتر از هر فردی که میشناسم، از قدرت تمرکز برای رسیدن به موفقیت بهره بردهام.
وقتی انجام کاری برایم محرز میشود، نه تنها تمام قوایم را صرف آن کار میکنم، بلکه همهی آنچه که ممکن است حواسم را آن هدف پرت کند را نادیده میگیرم و مهم تر از همه، بر این کار تا زمان رسیدن به نتیجه، وفادار می مانم
مهم نیست چقدر وسوسه بر انگیز باشد.
مهم نیست چقدر آن موضوع قبلاً مهم بوده باشد
این اهرم همواره به من کمک کرده تا به محض اینکه وارد موضوعی شوم در کوتاهترین زمان ممکن، اطلاعات، مهارت و نتایجی را کسب کنم که حتی افرادیکه سالها در آن موضوع کار کردهاند، نزدیک به آن نتایج را نداشته باشند.
نه به این دلیل که من یک آدم خاص هستم، بلکه آن افراد انرژی خود را پخش کردهاند در حالیکه من تمام انرژی و قوا و تمام امکاناتم را در آن برهه، فقط بر انجام آن کار گذاشتهام.
مهم نیست چه کاری باشد، چقدر سخت باشد، چقدر جدید و ناشناخته باشد، اگر از قدرت تمرکز استفاده کنی، قطعاً در آن بهترین خواهی شد… این یک قانون است
تمرکز یعنی:
تمام حواس، عشق، علاقه، فکر، عمل، انرژی و تمام وجودت را متوجه کاری نمایی که درباره انجامش به وضوح رسیدهای.
یعنی تصمیم بگیری جسورانه و با شجاعت تمام هر آنچه که حواست را حتی برای لحظهای از آن موضوع پرت میکند را حذف کنی.
تمرکز یعنی اینکه تمام شاخ و برگهای اضافیِ مسیر را بچینی تا راهت مشخصتر شود.
تمرکز یعنی اینکه تمام قوا و تمام نیروها در یک جهت و روی یک کار بسیج شود.
اگر تصمیم داری روی باورهایت کار کنی، اگر میخواهی از این دوره نتیجه بگیری، نه تنها باید تمام قوا و امکانات خود را بر روی این کار بگذاری، بلکه تمامی موانعی را حذف کنی که ممکن است حتی برای لحظه ای حواست را از این هدف و از آنچه که در این دوره به شما میآموزم، پرت کند
یعنی باید تلویزیون را خاموش کنی.
همهی برنامههای دیگر را متوقف کنی
لازم است اطرافیانی که ممکن است شما را در حواشی باورهای محدودکننده قبلی نگه دارند را کنار بگذاری.
اما یادت هم باشد که فرق زیادی وجود دارد میان تمرکز بر یک هدف با چسبیدن به آن.
تمرکز بر هدف یک اهرم است برای کسب نتایج بهتر و سریعتر در حالیکه چسبیدن به یک هدف، بزرگترین سدی است که ما را از آن هدف دور و دورتر میکند.
این جلسه اختصاص دارد به چگونگی استفاده از قدرت تمرکز برای سرعت بیشتر و نتیجه بهتر و نیز بررسی تفاوت های میان تمرکز بر هدف با چسبیدن به هدف.
جلسه چهارم شامل:
فایل صوتی جلسه به مدت: یک ساعت و ۱ دقیقه
فایل تصویری جلسه به مدت: یک ساعت و ۱ دقیقه
جلسه پنجم "راهنمای عملی دستیابی به رویاها"
سوال جلسه:
در برخی فایلها از زیر صفر شروع کردن در بندر و تهران صحبت کردید و اخیراً در فایل (خالق زندگی خود باشیم) می گویید: به راحتترین وجه ممکن به خواستههای خود رسیدید. این دو جمله من را با این سؤالات مواجه کرده که:
۱٫ آیا برای رسیدن به خواسته ها باید همه پلهای پشت سر را خراب کنیم؟ ( حتی فرش زیر پامون رو)
۲٫ من قبلاً فکر میکردم که کلاً برای موفقیت باید از بچگی پوستت کنده بشه و سختی بکشی و … . اما فهمیدم که این باور اشتباهی است. اما وقتی دیدم شما در مورد مسافرخانه های ناصر خسرو با ۲ تا بچه کوچک و آن سختیها حرف میزنید، موجب شکل گرفتن این باور در من میشود که: تا سختیها را تحمل نکنی و نچشی موفق نمی شوی. لطفاً در این مورد توضیح بدهید.
۳٫ چگونه و کی متوجه این قوانین شدید؟
پاسخ:
خیلی وقتها به این نتیجه میرسی که راه موفقیت ازخراب کردن پلهای پشت سر میگذرد. تصمیم میگیری اوضاع را سبک و سنگین و همه چیز را روی کفه ترازو ببری.
تمام مزیتهای وضعیت موجود را میسنجی، تمام ضرر و زیانهای این وضعیت را نیز محاسبه میکنی و در نهایت نتیجه میگیری ضرری که این وضعیت به ظاهر نسبتاً خوب و امن برایت دارد از منفعتش بیشتر است.
به این نتیجه میرسی که اگر دراین وضعیت بمانی، باید قید تمام خواستههایت را بزنی
به این نتیجه میرسی که اگر این پل را خراب نکنی، انرژی درونت برای فتح قلههای بعدی آزاد نمیشود
به این نتیجه میرسی که اگر این پل را نشکنی، مجبوری مهمترین اولویتهای زندگیات را نادیده بگیری
مجبوری رویایت را نادیده بگیری و فقط ابزاری باشی برای رساندن دیگران به رویاهاشان و بعد میبینی همه جوره ارزشش را دارد تا این پلها را خراب کنی.
همهی این دلایل لازم و کافی موجب میشود تا با ایمان و بدون ذرهایترید، آن پلها را خراب کنی…
تا اینجای کار همه چیز درست است. اما هنوز یک مورد اساسی در پروسه خراب کردن پلهای پشت سر، انجام نشده است.
افراد زیادی تا اینجای کار را درست انجام میدهند، اما چون آخرین فاکتور را نیز لحاظ نمیکنند، با برخورد به اولین مانع درمسیر، فرو میریزند. به محض اینکه بخاطر اولین مشکل، مورد انتقاد سنگین همسر یا اطرافتان شان قرار میگیرند، ایمانشان را از دست داده و با تردید پلهای شکسته را مینگرند. درحالیکه این مشکل فقط یک مانع موقتی است، که اگر از آن نیز بگذرند، دیگر چیزی نمیتواند مانع شود.
راهش چیست؟
راهش این است که در پروسه خراب کردن پلهای پشت سر، آخرین فاکتور را هم اعمال کنی تا علاج کارِ تمامی موانعی شود که ممکن است دچار تریدت نماید.
جلسه پنجم و ششم به این موضوع اختصاص دارد. وقتی میخواهی پلهای پشت سرت را خراب کنی، از فرمولی تبعیت کن که در این دو جلسه میآموزم
این فرمول را در هیچ کتابی نخواندم اما تجاربم به من آموخت که خراب کردن پلهای پشت سر زمانی جواب میدهد که این فرمول را بصورت کامل اجرا نمایی.
این فرمول کمک میکند در مسیر پیش رو با همان انگیزه، ایمان و اطمینانی حرکت کنی که موجب شد روزگاری تصمیم بگیری آن پلها را خراب و از همه موقعیتهای و داشتههای آن روزها بگذری و عطایشان را به لقایشان ببخشی.
این فرمول کمک میکند در زمانی که اوضاع سخت میشود یا در مسیر جدید با مسئلهای به ظاهر حل نشدنی مواجه میشوی یا سرکوبهای خانواده و اطرافیان روانت را به هم میریزد، بتوانی باز هم با همان انگیزه به مسیر نگاه کنی و مطمئن باشی نه تنها کار درست را انجام دادهای، بلکه اگر باز هم به عقب باز گردی، دوباره آن پلها را خرا ب میکنی.
همین اطمینان نیز کمک میکند تا راه حل آن مسئله را هم ببینی، سرزنشهای دیگران را نشنوی و با ایمان به راهت ادامه دهی.
بنابراین، زمانیکه به این نقطه رسیدی که باید پلهای پشت سرت را خراب کنی، فرمول این جلسه را به کار ببند، این دیدگاه رانیز که “قرار است خواستهات را راحت به دست آوری، زیرا خداوند برایتان مقرر کرده”، به این فرمول اضافه کن. آنوقت گنجی را به خدمت گرفتهای که تمامی ندارد.
و یادت باشد این دو مورد را با هم اشتباه نگیرید:
پرداختن بهای موفقیت و خراب کردن پلهای پشت سر، بسیار متفاوت است با زجر کشیدن در راه رسیدن به رویاها.
جلسه پنجم شامل:
فایل صوتی جلسه به مدت: یک ساعت و ۶ دقیقه
فایل تصویری جلسه به مدت: یک ساعت و ۶ دقیقه
جلسه ششم "راهنمای عملی دستیابی به رویاها"
چندسال پیش در یک استارت آپ در شهر اصفهان حضور داشتم.
استارت آپ به این شکل است که افراد مشتاق از قبیل برنامه نویسان، مدیران، بازاریابها و طراحان پرانگیزه دور هم جمع میشوند و گروههایی تشکیل میدهند و با کمک یکدیگر در کمتر از سه روز، از یک ایده، درآمد زایی میکنند.
ضمناً مربیهایی نیز در آنجا تحت عنوان منتور برای هدایت و تکمیل ایدههای هر گروه وجود دارد. در این برنامه من نیز یکی از اعضای گروهی بودم که بر روی ایدهای کار میکردیم که میتوانست کاری گسترده، سود آور و جهانی شود.
وقتی نوبت به طرح ایدهی من رسید، بصورت منطقی به تیم پیشنهاد دادم که میشود با این ایده، چیزی حتی بالاتر از کاری ساخت که ted.com انجام میدهد.
به محض اینکه مربی، نام ted را از زبان من شنید، با آشفتگی فراوان، شروع به مخالفت با ایده نمود. زیرا برایش باور پذیر نبود که یک ایرانی بخواهد کارش را با یک کار جهانی مقایسه کند یا حتی بخواهد از او پیشی بگیرد. رفتار این مربی، این باور را در ذهن آن برنامه نویسان پر شور و باانگیزه میساخت که :
ما نه میتوانیم و نه باید بزرگ فکر کنیم.
و جالب اینکه استارت آپ جایی است که یاد میگیرید فراتر از روش معمول فکر، عمل و نتیجه بگیرید. حال آنکه این مربی به جای اینکه کمک کند تا محدود نباشند، آنها را از بزرگ فکر کردن میترساند.
در دلشان این ترس را میانداخت که حق ندارند خودشان را با افراد موفق دنیا، حتی مقایسه کنند. در ذهنشان این باور را میساخت که “من کجا و ted.com ؟”
به نظرت، چرا نباید بزرگ فکر کنیم؟ مگر آن برنامه نویسان با استعداد و پر انگیزه چه چیزی کمتر از ted.com کام دارند؟
به نظر شما تفاوت نفرات اول با معمولیها، چیست؟ من که از نظر میزان تلاش فیزیکی، هیچ تفاوتی در آنها ندیدم. حتی در اکثر موارد، افراد موفق تلاشهای فیزیکی کمتری نیز داشتهاند:
اما نفر اولها نتوانستهاند درباره خواسته هاشان کوچک فکر کنند… نتوانستهاند به کمتر از بهترین، رضایت دهند… آنها متفاوت باور کردهاند به همین دلیل است که توانستهاند متفاوت درخواست کنند و جهان بواسطه ی درخواستهایشان، آنها را در مسیرهای متفاوتی قرار داده است.
تفاوت در باور، یعنی تفاوت داوینچی با فرد که گاهی در زیر زمین خانهاش نقاشی میکند
تفاوت لیونل مسی با فوتبالیستی است که در بهترین حالت، در تیم شهرش بازی میکند
تفاوت نورمن فوستر با طراحی است که هر روز درگیر گرفتن دستمزد طراحیاش از کارفرماست
تفاوت یک وبلاگ نویس با پائولو کوئلیو است
تفاوت تویوتا با ایران خودروست
تفاوت علی دایی با فردی است که سالها در آروزی این ماند که فوتبالیست یک تیم لیگ برتری بشود.
چه عاملی باعث میشود بزرگ فکر نکنی و یکی از نفرات اول نباشی؟
اگر میخواهی نفر اول باشی، ایمان داشته باش که میشود نفر اول بود. این ایمان، رفتارت را در ادامه مسیر، تعیین می کند.
ایمان، تعیین کننده اعتماد به نفس، انگیزه، برنامه، کیفیت کار، توانمندی و استعدادی که از خود انتظار داری و نتیجهای که بروز میدهی است.
این تفاوت، استانداردهایت را بالاتر میبرد. دیگر نمیخواهی و نمیتوانی معمولی فکر کنی، معمولی بخواهی، معمولی رفتار کنی، معمولی عمل کنی، معمولی تمرکز کنی، معمولی پیگیر باشی و…
آنوقت فقط به فرشچیان بودن رضایت میدهی نه یک نقاش معمولی
آنوقت فقط به بازی در رئال یا بارسلون رضایت میدهی نه فوتبالیستی که در تیم شهرش بازی کند.
ترجیح میدهی والمارت باشی تا اینکه فقط یک محله را پوشش دهی
و انتخاب میکنی اصغر فرهادی باشی تا یک کارگردان معمولی
آنوقت است که به کمتر از بهترین رضایت نمیدهی و فقط میتوانی بهترینِ خود را به جهان عرضه کنی.
جلسه بسیار مهمی است که به شما فرمول پیدا کردن و چگونگی ساختن باورهای مناسب برای هر هدف را یاد میدهد.
باورهایی که شما را به این تفاوت در نتیجه میرساند…
اگر همین یک جلسه از این دوره را جدی بگیرید و به آن عمل کنید، به شما قول میدهم که نفر اول در حوزه خودتان خواهید شد…
آن را بیش از ۱۰ ها بار گوش کنید و درباره سوالاتی که از شما پرسیدهام، در بخش نظرات این صفحه برایم بنویسید
جلسه ششم شامل:
فایل صوتی جلسه به مدت: یک ساعت و ۳ دقیقه
فایل تصویری جلسه به مدت: یک ساعت و ۳ دقیقه
جلسه هفتم "راهنمای عملی دستیابی به رویاها"
یکی از محدود کننده ترین باورهایی که افراد زیادی در ذهن ساختهاند، موضوعی بنام سرنوشت است. خیلی این را شنیدهایم که:
سرنوشت من این است که با این فرد زندگی کنم
تقدیر من همین مقدار روزی است
شاید به صلاحم نباشد
و…
وقتی آرزویی داریم و فکر میکنیم نکند به صلاحمان نباشد، یا در سرنوشت مان نیست، دو حالت اتفاق می افتد:
- اصلاً حرکتی برای آن آرزو نمیکنی که بخواهی به آن برسی یا نه
- وقتی با این باور حرکت میکنی، این تردید همواره همراهت است که مبادا به صلاحم نباشد، نکند اصلاً در سرنوشت من نیست!
این دیدگاه موجب میشود با اولین مسئلهای که در مسیر به آن برخود کنی، فوراً با این ترس مواجه شوی که “نکند واقعاً به صلاحم نیست!”
دوست دارم بارها این قانون را به خود یادآور شوی که:
صلاح خداوند این است که جهان، با فرکانسهای ما کار کند. جهان در هر لحظه فرکانسهای ما را دریافت و با شرایطی روبرو میکند که همسنگ و هم جنس و هم مقیاس با فرکانسهای ماست، ایدههایی به ذهنمان میرسد، آدمهایی وارد زندگیمان میشود و هر آنچه در اطرافمان تجربه میکنیم، نتیجه فرکانسهایی است که ارسال نمودهایم.
حتی ما با فرکانسهایمان مشخص میکنیم افرادی که با آنها در ارتباط هستیم، چه رفتاری با ما داشته باشند؟
و این فرکانسها میتواند در هر لحظه تغییر کند زیرا ما در هرلحظه قادریم کانون توجهمان را تغییر دهیم و با تکرار این کار، باورهای ما قادر است تغییر کند.
زیرا ما درهر لحظه میتوانیم انتخاب کنیم که نگاهِ دیگری به اتفاقات داشته باشیم و به گونهای دیگر باور کنیم.
ما در هر لحظه با فرکانسهایمان، تصحیح مسیر میکنیم. میتوانیم با ارسال فرکانسهای بهتر، وارد مسیرِ بهتری شویم. میتوانیم با ایجاد باورهای قدرتمند کننده تر، شرایط مطلوبتری را تجربه کنیم…
پس در دنیایی که با فرکانسهای ما کار میکند، آنهم فرکانسهایی که در هر لحظه میتواند تغییر کند، چطور میتواند یک چیز از قبل مشخص شده مانند “سرنوشت” یا “تقدیر” وجود داشته باشد.
این ما هستیم که با فرکانسهایمان تقدیر خود را رقم میزنیم و این ماهیت خداوند و نهایت عدل اوست.
هدف این جلسه، دادن این آگاهی به شما و ساختن این باور در شماست که:
میتوانی سرنوشتت را آنطور که میخواهی رقم بزنی…
میتوانی انتخاب کنی، چه تقدیری داشته باشی و مهمتر از همه، میتوانی از همین وضعیتی که الان داری، به سمت تقدیری که انتخابش کردهای، حرکت کنی!… می توانی داستان سرنوشتت را بدانگونه که دوست داری، بنویسی!
این تمام چیزی است که خداوند برایت خواسته است!
لطفا در نظرات این قسمت، داستان سرنوشتی که بعداز شنیدن این فایل برای خود انتخاب کرده اید را برایم بنویس، این نه تنها تمرین این جلسه، بلکه مهم ترین تمرین و تصمیم زندگی ات است!
سید حسین عباس منش
جلسه هفتم شامل:
فایل صوتی جلسه به مدت: یک ساعت و ۱۳ دقیقه
فایل تصویری جلسه به مدت: یک ساعت و ۱۳ دقیقه
جلسه هشتم "راهنمای عملی دستیابی به رویاها"
به وفور با این جملات برخورد کرده ام که می گویند: آقای عباس منش!
من فهمیدم به خاطر باورهای نامناسبم درباره روابط عاطفی، چندین رابطه نامناسبِ تکراری داشتم. یا آنقدر خودم را محدود کردم که با فردی نامناسب ازدواج نا موفقی را تجربه کرده ام. چطور این باور را تغییر دهم تا بتوانم رابطهای که دوست دارم و مملو از عشق مودت است را تجربه کنم؟
به خاطر باورهای محدود کننده ام، هر بار کسب و کارم به ورشکستگی منتهی شد، به من بگو چه باورهایی باید ایجاد کنم که نتیجهاش موفقیت مالی باشد؟
فهمیدم دلیل اینکه با وجود یک سال تلاش و مطالعه شبانه روزی، نتوانستم در رشته دلخواه و شهر دلخواهم در کنکور قبول شوم، باورهای نامناسبی است که درباره سختی کنکور در ذهنم شکل گرفته، چطور این باورها را تغییر دهم؟
فهمیدهام دلیل اینکه با وجود علاقه بسیار و تصمیم جدی برای مهاجرت و زندگی در خارج از کشور، هنوز حتی از شهرم هم تکان نخوردهام، باورهایم است، چه باوری بسازم تا بتوانم مهاجرت کنم؟
فهمیدم به خاطر باورهای نامناسبم درگیر چربی خون، فشار خون، دیابت، سرما خوردگیهای گاه و بیگاه و …شدهام، چه باوری مرا به سلامتی می رساند و از شر این همه دوا و دکترهای جور واجور خلاص کند؟ا
فهمیدم به خاطر باورهای نامناسبم درگیر کارکنان نامناسبی شدهام که هر بار داستانی برای شرکتم ایجاد میکنند، چه باوری ایجاد کنم تا کارکنان خلاق، با استعداد و با اخلاق کاری جذب کنم تا دیگر اینهمه انرژی صرف گرفتاریهای ناشی از آن صرف نشود؟
چطور باورهایی ایجاد کنم که رئیسم استعداد، توانایی و لیاقتهای من را ببیند؟
و…
در یک کلام، یک روش ساده و کارا به من بگو، تا بتوانم هر باوری را که خواستم، برای خود بسازم و نیز نشانه ی اینکه در ساختن آن باور موفق شده ام یا نه، چیست؟!
در این جلسه، با تشریح کامل چند نمونه از باورهایی که برای رسیدن به اهدافم ساختم، یک بار برای همیشه فرمولی جامع و بدون خطا درباره ساختن باورهای قدرتمند کننده در دستت قرار میدهم.
تنها کاری که باید انجام دهی این است که اساس این فرمول را درک کن و آن را در مورد هر هدفی که داری از قبولی در کنکور، ارتقاء کسب و کار و شغل، ایجاد یک رابطه عاشقانه، خریدن خانه و خودروی دلخواهت، سفر به کشوری که دوست داری و زندگی در آن، رسیدن به آزادی مالی و … باشد.
بنابراین یک فضای آرام را پیدا و این جلسه را بیش از ۳۰ بار گوش بده:
یادت باشد که دست از قضاوت، کنجکاوی و بررسی تجربههای نامناسبی که در زندگی اطرافیانت از پدر، مادر، دوست، همسایه و … برای همیشه برداری. زیرا شما درجهانی زندگی میکنی که فقط به باورهایت پاسخ میدهد. یعنی این اختیار را داری که از بین اینهمه اتفاق خوب و بد یا باور قدرتمند کننده و محدود کننده، باورها و اتفاقاتی را انتخاب کنی، که شما را به احساس بهتری میرسانند. یادت باشد از این قدرت در جهت پیشرفت خودت استفاده کنی نه در جهت نابودی!
یک توصیه دیگر:
هر بار که تصمیم به ساختن باوری گرفتی، یک بار دیگر این جلسه را گوش بده و در حین گوش دادن به آن، ایدههایی که برای ساختن آن باور به شما الهام میشود را یادداشت و انجامش بده.
منتظر خواندن نظراتت درباره باورهایی که ساختی و چگونگی ساختن آن در نظرات این جلسه هستم…
سید حسین عباس منش
جلسه هشتم شامل:
فایل صوتی جلسه به مدت: یک ساعت و ۱۳ دقیقه
فایل تصویری جلسه به مدت: یک ساعت و ۱۳ دقیقه
جلسه نهم و دهم "راهنمای عملی دستیابی به رویاها" سوال جلسه: من خواسته هایم را مشخص کرده ام و دوست دارم که به آنها برسم، از طرفی واقعاً نمی دانم که آیا آنها به صلاحم نیز هستند یا نه؟ نمی دانم خدا نیز آنها را برایم می خواهد یا نه؟ می ترسم به خواسته ام برسم اما ببینم به صلاحم نبوده است. چاره چیست؟ پاسخ به این سوال بسیار مهم و سرنوشت ساز: به نظر شما وقتی هادی ساعی تصمیم گرفت آنهمه موفقیت در تکواندو کسب کند، آیا با این تردید هم روبرو شد که: “نکند قهرمان تکنواندو شدن، به صلاحم نباشد؟!” یا دکتر سمیعی یا هر فردی که به موفقیتی رسیده، آیا نگران این هم بوده که شاید خواستهاش به صلاحش نباشد؟! آیا اگر این تردید به وجود بیاید، میشود قدم از قدم برداشت؟ آیا این تردید اجازه روبرو شدن با ایدههای مناسب را هم میدهد؟! قطعاً پاسخ خیر است! وقتی به نتایج زندگیام نگاه کردم، پی بردم مهمترین اتفاق زندگی من زمانی رخ داد که فهمیدم جهان با قوانینی مشخص و بدون تغییر در حال گسترش است. فهمیدم خداوند هرگز صلاحی برایم مشخص نکرده و تنها کار من، رسیدن به وضوح درباره خواستهام و هماهنگ شدن با قوانین کیهانی است و تنها راه رسیدن به هماهنگی با قوانین، شناخت صحیح خداوند است. بنابراین یک روز، به آنچه که در تمام این سالها درباره خداوند شنیده بودم، شک کرده و بدون هرگونه تعصب، سعی کردم خداوند را بهتر بشناسم. این مأموریت تو و هر فردی است که میخواهد زندگیاش تحت کنترل آگاهانه خودش باشد. اگر میخواهی آروزهایت را خلق کنی، لازم است خداوند و قدرتی که به تو داده است را بشناسی و از آن در جهت خواسته هایت استفاده کنی. جلسه ۹ و ۱۰ به این موضوع مهم اختصاص دارد. قبل از شروع جلسه، همه تعصبات قدیمیات را درباره خدا کنار بگذار و با ذهنی خالی به این جلسه گوش کن! به شیوهی این جلسه رفتار کن و سپس با نتایجت ات قضاوت کن! میخواهم زمانهایی را بیاد بیاوری که التماس، اشک و آه و هر شیوهای که برای جلب توجه خداوند به کار بردی، به ثمر ماند. هر چه تلاش کردی به خداوند بفمانی که چقدر محتاج رسیدن به خواستهات هستی، اما نه تنها هیچ اتفاقی نیفتاد، بلکه از همان که میترسیدی، به سرت آمد! می دانی چرا اکثراً دعاها و تضرعهایت بی ثمر بوده؟ ماجرا از آنجا شروع میشود که ما همه چیز را از دیدگاه انسانی خودمان میبینیم. این نگاه انسانی، حتی به شناختمان از خداوند هم نفوذ کرده. به همین دلیل میخواهیم با التماس و شیون، دل او را به رحم آوریم. اما خداوند مثل یک انسان، تحت تأثیر کلمات تو در قالب گریه و زاری و التماس، قرار نمیگیرد. زیرا خداوند دارای احساسات بشری نیست. بلکه خداوند یک انرژی خلاق است که قدرت شکل دادن به همه چیز را دارد. این انرژی تصمیم گرفته جهان را به گونهای طراحی کند که به فرکانسها و باورهای تو واکنش نشان دهد نه به کلمات ات! این انرژی تصمیم گرفته به هر آنچه که در ذهنت میسازی، شکل دهد. حال میخواهد در ذهنت خواستههایی مثل روابط عالی، شغل مورد علاقه، ایدههای ثروت ساز، موفقیت مالی، زندگی در کشور، شهر و خانه دلخواه ات باشد یا ناخواستههایی مثل نگرانی درباره هزینههای قسط، قرض، اجاره خانه، بیماری و … باشد در هر صورت هر آنچه در ذهنت میسازی، باور میکنی و به آن توجه میکنی، این انرژی به آن شکل داده و آن را وارد زندگیات میکند. همانطور که در قرآن میفرماید: “کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً این انرژی تصمیم گرفته تو بعنوان یک انسان، دستانِ خداوند بر روی زمین باشی و با خلق خواستههایت، نه تنها خودت رشد کنی، بلکه به رشد جهان هم کمک کنی. خیلی مهم است چه نگاهی به خودت، خداوند و قوانین جهان هستی داری. خیلی مهم است چه باورهایی داری و چه چیزی در ذهنت میسازی! زیرا انرژیای که آن را خدا مینامی، به همان شکل وارد زندگیات میشود، بی آنکه خداوند بخواهد خواستههایت را غربال و صلاح یا غیر صلاحی برایشان در نظر بگیرد! تنها تصمیمی که برای تو گرفته شده است، این است که جهان مأمور شده به فرکانسهایت واکنش نشان دهد. بنابراین تنها کار تو این است: به محض روشن شدن خواستهات، باورهای هماهنگ با آن را بساز و فرکانسهای دلخواهت را به جهان ارسال کن، بی آنکه نگران به صلاح بودن یا نبودنش باشی… سالها پیش دوست داشتم فرد مشهوری باشم. اما وقتی به خواستهام رسیدم، دیگر آن را نمیخواستم. چون احساس کردم آزادیام تحت شعاع قرار گرفته و دیگر هیچ فضای خصوصی برای زندگیام وجود ندارد. اما این ماجرا قسمت جالبی هم داشت: وقتی خوب در زندگیام دقیق شدم، دیدم تمام تلاشهایی که برای ایجاد این تغییرات و رسیدن به شهرت انجام داده بودم، اعم از اصلاح باورها، رفتارها و نگرشم، فردِ بهتر با باورهایی قدرتمند کننده از من ساخت که زندگیام را از پایه و اساس تغییر داد و موفقیتهای دیگری هم برایم ایجاد کرد که الان جزو خواستههای واقعیام هستند… پس هر خواستهای که دارید، خوب است. همه خواستهها عظیم، معنوی و قابل ستایشاند زیرا در نهایت ما را رشد میدهند، ما را به سمت هدفی بزرگتر هدایت میکنند و از ما آدم تواناتر، با اعتماد به نفس تر و بهتری میسازد که قادر است با خلق خواستههایش بخشی از برنامهای باشد که کمک میکند تا جهان جای بهتری برای زندگی باشد و این برنامه خداوند برای ماست پس هرگاه با این تردید که “نکند خواستهام به صلاحم نباشد؟!” مواجه شدی، به خودت بگو: “خلق این خواسته، قادر است مرا یک قدم به سمت هدف بهتری هدایت کند که الان هیچ شناختی از آن ندارم” این نگاه، تو را از دام تردید درباره به صلاح بودن یا نبودن خواسته ات، رها کرده و افسار زندگیات را در دستان ات قرار میدهد. به تو آزادی و امید میدهد. آزادی و امیدی که حاصل این نگاه است که هیچ چیز به جز من، قدرت تغییر زندگیام را چه در جهت خواسته یا ناخواسته نارد. زیرا همه چیز در دست من است. این باور، تو را در مرکز زندگی خودت قرار میدهد. آنگاه به جایی میرسی که میبینی جهان به گونهای برنامه ریزی شده که بدون هیچ محدودیتی این قدرت به تو داده شده که بتوانی هر آرزویی را محقق کنی. به قول قرآن که میگوید: “بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (۱۱۷ بقره) نو آفرین آسمانها و زمین است و چون آفرینش چیزى را اراده کند، مىگوید «باش» و بىدرنگ موجود مىشود” جلسه نهم شامل: فایل صوتی جلسه به مدت: ۴۸ دقیقه فایل تصویری جلسه به مدت: ۴۸ دقیقه جلسه دهم شامل: فایل صوتی جلسه به مدت: ۱ ساعت و ۲۴ دقیقه فایل تصویری جلسه به مدت: ۱ ساعت و ۲۴ دقیقه
و هر یک از این دو گروه را به عطاى پروردگارت کمک خواهیم داد و هرگز کسى از عطاى پروردگارت محروم نخواهد بود”
جلسه یازدهم "راهنمای عملی دستیابی به رویاها" سوالات جلسه: تلاش فیزیکی یا ساختن باور؟! کدام یک را باید انتخاب کنیم یعنی به نظر من تلاش از اهمیت بالایی برخوردار است و وقتی ما در جهت خواستمون تلاش کنیم خدا کمک میکند که افکار ما و سایر مسائل هم درست بشود. آیا این دیدگاه صحیح است؟ پاسخ: من روشهای زیادی برای رسیدن به موفقیت امتحان کردم. از مسافر کشی با تاکسی، سر و کله زدن با مسافرها و مسافرکشها برای ۲ ریال کرایه بیشتر یا سوار کردن دو مسافر بیشتر تا کار کردن در اسکله شهید رجایی و کشتی سازی بندرعباس و تحمل شرایط آب و هوایی طاقت فرسا. اما هیچکدام از آن کارها من را به موفقیتی که میخواستم، نرساند. می دانی چرا؟ چون موفقیتی که من دنبالش بودم، در آن مدار نبود. درست مانند اینکه هدف شما رفتن به خانهای باشد که در خیابان ۱۱ است، اما شما در خیابان ۱۵ ام به دنبال آن خانه بگردید. هرچقدر هم که تلاش کنید، هر ایده و راهکاری را برای افزایش دقتتان به کار ببندید، هر چند بار که آن خیابان را زیر و رو کنید، از هر وسیله و ابزار مجهزی هم که استفاده کنید، هرگز آن خانه را پیدا نخواهید کرد زیرا آن خانه در خیابان دیگری است. در مورد خواستهها هم موضوع همین است. تا زمانیکه باورهای هماهنگ با خواستهمان ایجاد نشود، هرگز به راهکار و ایدهای که ما را به خواستهمان میرساند، دسترسی نداریم. من به وضوح تجربه کردم که موفقیت ام تنها زمانی اتفاق افتاد که توانستم باورهایم را تغییر دهم. وقتی این قانون را درک کردم که تمام اتفاقات زندگی من بازخورد باورهای من است، وقتی فهمیدم جهان فقط به فرکانسهای من واکنش نشان میدهد، تمام اوقات زندگیام را به ساختن باورهایی اختصاص دادم که فرکانس دلخواهم را به جهان ارسال و نتایج دلخواهم را رقم می زند. هنوز هم این کار را ادامه می دهم. هنوز هم در هر لحظه از زندگی ام به دنبال تایید این قانون و مرور باورهای قدرتمند کننده هستم. دلیل تفاوت نتایج من با دیگرانی که فکر میکنند باور فقط بخشی از کار است و باید تلاش فیزیکی هم انجام داد، در باور کردن این قانون و ایمان به نقش باورها در تجارب زندگیام است. از من میپرسید قرآن چه کمکی در زمینه ثروت به داشت؟ میتوانم بگویم قرآن فقط در زمینه ثروت به من کمک نکرد، قرآن همهی جنبههای زندگیام را از نو ساخت. قرآن به من آموخت که هر آنچه تجربه میکنم به واسطه باورها و فرکانس هایم است. یعنی همان چیزهایی که از پیش فرستادهام. این باور، شرک، ترس، تردید و نگرانی درباره هر عاملی بیرون از من را از من زدود و قدرت کنترل تمام زندگیام را در دستانم قرار داد. قرآن به من وعده داد که جهان به گونهای آفریده شده که فرکانسها و باورهای مرا دریافت و به شکل اتفاق وارد زندگیام میکند و من این وعده را جدی گرفتم و متعهد شدم فقط آنچه میخواهم، آنچه به من احساس قدرت، سپاس گزاری، تحسین و ایمان بیشتری میدهد را باور کنم و آنچه در دلم ترس میاندازد یا نگرانم میکند را نادیده بگیرم قرآن به من یاد داد که خداوند حتی بیشتر از من میخواهد که ثروتمند و موفق باشم و من همهی این آموختهها را جدی گرفتم. قرآن به من اطمینان داد که خداوند یک انرژی است که به هر آنچه در ذهنم میسازم، شکل میدهد. من این موضوع را باور کردم و آنچه میخواستم را در ذهنم ساختم. آنگاه نتایجی وارد زندگیام شد که سالها تلاش فیزیکی نیز نمیتوانست چنین نتایجی بیافریند. همه چیز باور است. وقتی باورهای قدرتمند کننده ایجاد می شود، راهکارها و ایدههای درست، خودشان میآیند و به مسیر کارهایی که باید انجام شود، منظورم همان کارهایی است که موجب آن نتایج دلخواه میشوند، هدایت میشویم. آنهم نه کارهایی با تلاش فیزیکی طاقت فرسا بلکه کارهایی که دوست داریم و انجامشان برایمان لذت بخش است. بنابراین وقتی من می گویم فقط روی باورهایت کار کن، تنها کاری که باید انجام دهی تلاش ذهنی و یک جهاد اکبر درونی برای تغییر باورهایت است. در این جلسه برای اینکه ببینی فقط ساختن باور، چه اهمیت و نقشی در نتایج زندگیات دارد و چگونه همه چیز را دستخوش تغییرات اساسی می کند، مفصلاً داستان یکی از موفقیتهایم را توضیح دادهام که به خاطر ساختن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین، جریانی از ثروت و برکت را وارد زندگیام نمود… این یکی از مهم ترین جلسات این دوره است که جدی گرفتنش، باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرینی در تو می سازد… سید حسین عباس منش جلسه یازدهم شامل: فایل صوتی و تصویری جلسه به مدت: ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
جلسه دوازدهم "راهنمای عملی دستیابی به رویاها" سوالات پاسخ داده شده در این جلسه: سوال اول: وقتی خواستهای دارم وبه اون نمیرسم نمیدونم باورم ضعیف بوده یا جذبم ایراد داشته. یعنی مشکل از من بوده یا اینکه باید در این مواقع به کائنات اعتماد کنم وبگم کارم ایراد نداشته ولی قراره کائنات چیزهای بهتری بهم بده. واقعاً نمی دونم ایراد دقیقاً چیست؟ مثلاً دو ماه پیش که خواستم اتلانتا خونه بخرم، خونه ای پسندیدم و واقعاً تو رویای خودم اونو مال خودم کردم وتوش اثاث چیدم و راجع به اون با همه دوستان باذوق حرف زدم. هر روز به عکسش نگاه کردم ولی در کمال ناباوری آژانس املاک به من خبر داد که پیشنهاد و قیمت بالاتر از شما داریم. با این حال ناامید نشدم وبرای خریدار جدید ارزوی خونه بهتر کردم تا این خونه مال من بشه. ولی اینطور نشد و خونه فروخته شد. بعد من خونه ی خوب دیگری، در منطقه بهتر با ۸۰۰۰ متر زمین پیدا کردم ولی چون از نظر عاطفی خودمو صاحب خونه قبلی کرده بودم هنوزم خودمو هی راضی میکنم که به کائنات اطمینان کن شاید این برات بهتره، زمین بیشتر داره و… ولی واقعاً نمیدونم که باور من ایراد داشت یا اینجور موقع ها بگم کائنات بهتر میدونه؟ سؤال دوم: من کار خوبی وزندگی راحتی که در ایران داشتم رو رها و به آمریکا اومدم. با این باور که دوباره از نو شروع کنم و کنار خانواده باشم اما هنوز نمیدونم از کجا شروع کنم وهیچ تجربه کار اینجا رو ندارم آگه بخوام از کارهای ساده شروع کنم که نمیتونم راضی باشم و تجره کارهای حرفهایتر را هم ندارم. چون تو ایران کارم حقوقی بود ودفترخانه کار میکردم که اینجا اصلاً متفاوت هست. وقتی به شما وجملات مثبت گوش میکنم میگم کار درستی کردم و بالاخره درست میشه وبه کاری که دوست داری میرسی ولی یه موقع های چنان ناامید میشم که نمیتونم خودمو جمع وجور کنم که چرا چنین تصمیمی گرفتم وحالا هم دارم خونه جدید میگیرم وکلی قسط واسه خودم اینجا درست کردم بدون اینکه شغلی داشته باشم. و رو پول ایران که داشتم اینکارو کردم و اصلاً دوران در هم برهمی دارم و چون جلو اقوام واشنایان چهره موفقی داشتم میگم بخاطره قسط هام و نگه داشتن چهره موفقم باید یه کاری کنم خلاصه نمیدونم چکار کنم. گاهی ناامید میشم وگاهی به خودم میگم دارم از پلههای موفقیت میرم بالا، چرا ناامیدی؟!! سؤال سوم: آیا چسبیدن به ارزوها درسته چون از یه طرف میگن شب وروز امیدوارانه به ارزوهاتون فکر کنید وباور کنید بهش میرسید وبعضی موقع ها میگن آرزو کنید و باور کنید ولی رهاش کنید و به ارزوهاتون نچسبید این سؤال هم همیشه تو ذهن من هست. لطفاً بگید اصلاً شما توی راهی که رفتید ناامید شدید واگه شدید چه راهکاری برای خودتون پیدا کردید؟ سؤال چهارم: شما چطور تونستید این انگیزه رو در خودتون ایجاد کنید که استارت عالی بزنید برای تحقیق و بررسی و تغییر باورهاتون و چگونه تا الان این انرژی و انگیزه رو در خودتون بیدار نگه داشتین؟ لطفاً صفر تا صدش رو بگید. سؤال پنجم: چگونه روی خودمون کار کنیم تا همیشه با انگیزه و پر انرژی باشیم، در طی مسیر انگیزه رو از دست ندیم در حالیکه هنوز هم به هدفمون نرسیدهایم و اتفاقهای خوبی پیش بیاد که بفهمیم تو مسیر هستیم؟ سؤال ششم: اگر فردی یا افراد منفی و نزدیک به شما بودند شما چه میکردید؟ سؤال هفتم: شما در این فایل و در بعضی از فایلهای رایگان گفتهای اون روزهایی که حتی نشانههای پر رنگی از موفقیت نبود میدونستید که به تمام این چیزهای فعلی که دارید میرسید .چطور و از کجا میدونستید؟ با اینکه شما هنوز یک راننده تاکسی بودی، این ایمان قوی از کجا نشات میگرفت؟ سؤال هشتم: چه راهکاری داشتید که موجب شد تا رسیدن به هدفتان، اینقدر مصمم باشید. زیرا من مدتی برای رسیدن به اهدافم تلاش میکنم ولی بعد از مدتی شور و اشتیاقم کم میشود. برای اینکه با قدرت به سمت اهدافتان حرکت کنید، دقیقاً بفرمایید روزانه چه کارهایی انجام میدادید تا الگویی برای ما باشد؟ پاسخ به سوالات: وقتی قوانین کیهانی و در رأس آن، قانون فرکانس را درک و باور میکنی، دیگر موضوع چیزی فراتر از انگیزهای میشود که بخواهد تو را به جلو هل بدهد. من این قوانین را باور کردم، آنها را مانند وحی منزل پذیرفتم و ایمان آوردم تمام اتفاقات زندگیام، حاصل فرکانسهایم است و مطلقاً هیچ چیز به جز فرکانسهای من، قدرت تأثیر در زندگیام را ندارد و توانستم خداوند را یک انرژی ببینم که تصمیم گرفته به شکل همان تجربهای وارد زندگیام شود که در ذهنت ساختهام، به آن توجه کردهام و فرکانس آن را ارسال کردهام. به محض دیدن اولین و کوچکترین نشانه، دیگر به این یقین رسیدم که همین است و جز این نیست و این نقطه عطف زندگی من در تمام جنبههایش بود. موضوع، دیدن و باور کردن پتانسیلی است که در وجود مان بعنوان خالق، نهادینه شده تا بتوانیم ، آن را به خدمت آنچه میخواهیم در بیاوریم تا رشد کنیم. تمام کار تو نیز همین است. باید بتوانی خود را مانند دانهای ببینی که درختی تناور و پر باربودن را، جزئی از وجودش میداند و برایش تعجبی ندارد که یک درخت شود، حتی اگر هنوز فقط یک دانه در ققسه یک مغازه یا جوانه کوچکی است. این آگاهی به تو همه انگیزههای لازم را میدهد زیرا می دانی همهی آنچه از موفقیت، رفاه و … میخواهی، همین حالا در وجودت به انتظار نشسته تا با باورهای قدرتمند کننده و متمرکز ساختن کانون توجهات به آنچه میخواهی، این پتانسیل را به خدمت رویایت در بیاوری. فقط کافی است به این قانون که فرکانسهای تو حاصل کانون توجهات است، وفادار باشی و برای مهار کانون توجه ات، جدیت به خرج دهی. یعنی به محض درگیر شدن با نجواهای شیطان وغمگین و نا امید شدن، سریعاً به هر روشی که میتوانی، تمرکزت را از روی آن نجوا بردار و روی چیزی بگذار که به تو احساس بهتری بدهد. زیرا طبیعی است وقتی تصمیم به تغییر مسیر زندگیات میگیری و قدمهای بزرگی بر میداری که همه جنبههای وجودیات را تغییر میدهد، گاهی هم نگرانی، نا امید یا این ترید سراغت بیاید که: آیا این کار درست بوده یا نه؟ آیا این تغییرات الزامی بود یا نه؟ شیطان و نجواهایش همیشه هست اما غیر طبیعی است که تصمیم بگیری در این تردیدها و نجواهای شیطان بمانی و بدتر از همه افسار فرکانسهایت را به دست این نجواها بدهی. یادآوری قانون و عمل کردن به آن، تنها راه کار در این مواقع است. یعنی کانون توجهات را به چیزهایی اختصاص بده که به تو احساس بهتری بدهد حتی اگر آن چیز ربطی به هدفت نداشته باشد. به خودت یادآور شو که هدف از زندگی، تجربه احساس خوب است و طبق قانون نتیجه احساس خوب، هدایت شدن به مسیرهایی است که آزادی، امنیت، آرامش، سلامتی و رفاه بیشتری به ارمغان میآورد. با تمرکز بر کوچکترین نکته مثبت زندگیات در همین حالا، با تجسم آیندهی دوست داشتنیات، با یادآوری اتفاقات خوب گذشتهات و با تکرار و تکرار و تکرار اینها، متعهد به کنترل کانون توجه ات و متمرکز ساختن آن بر روی چیزهایی باش که به تو احساس خوبی میدهد. به خودت یاد بده که همین لحظه از همین چیزهایی که داری، لذت ببری. حتی اگر هنوز هیچ نشانهای از چیزهایی که میخواهی، نمیبینی. وقتی تلاش میکنی که فقط رتبه اول کنکور شوی، یا با آن فرد خاص ازدواج کنی، یا حتماً همان خانه مشخص را بخری یا… خودت را از مسیر صحیح و از نعمتهایی دور میکنی که بسیار کاملتر از چیزهایی است که به آنها چسبیدهای. زیرا نشانه رسیدن به هدف، این است که چقدر به هدفت چسبیده ای؟!! اگر هدفت از رتبه اول بودن، کسب بورسیه یا شغل عالی است، بی نهایت راه دیگر برای رسیدن به این هدف وجود دارد. پس به آن نچسب! اگر هدفت از ازدواج با این فرد خاص، تجربه رابطهای توام با عشق و مودت است، اگر به آن فرد نچسبی، جهان بی نهایت راه دارد تا این خواسته را به بهترین شکل برآورده کند اگر به آن فرد خاص نچسبی! اگر هدفت از خریدن آن خانه خاص، تجربه آرامش، لذت و شادی است، خانههای زیباتر در مناطق بهتر هم وجود دارد. وقتی با قانون هماهنگ شوی و مراقب باشی کانون توجه ات همواره بر چیزی متمرکز باشد که نتیجهاش احساس خوب است، آنگاه جهان چارهای ندارد جز هدایت تو به مسیری که باید بروی، مهارتی که باید بیاموزی یا ایدهای که باید اجرا کنی تا تو را به هدفت برساند… و مطمئن باش آن ایده، آن راه و آن مهارت، کوه کندن نیست بلکه کاری است که انجامش به تو لذت می دهد. قصد من از توضیح مفصل جریان یکی از موفقیت های مالی ام از زمانی که روی باورم کار کردم تا زمانی که ایده ها الهام شد و چگونگی اجرای آن ایده ها در جلسه ۱۱ این دوره، رسیدن شما به این نگاه بود که چگونه می شود باور را ساخت، هدف را مشخص کرد اما به آن نچسبید و ایده های الهام شده را شناخت و اجرا کرد! اگر مجبور باشم راهنمای عملی دستیابی رسیدن به آروزها را در یک جمله بگویم، آن جمله این است: وقتی خداوند را انرژی ای خلاق بدانی که به آنچه در ذهنت می سازی، شکل می دهد، وقتی تنها عامل موثر در تجارب زندگی ات را فرکانس هایی بدانی که در هر لحظه با کانون توجه ات، به جهان ارسال می کنی و تصمیم بگیری آگاهانه با ساختن باورهای قدرتمند کننده و متمرکز ساختن کانون توجه ات بر آنچه می خواهی، فرکانس های دلخواهت را به جهان ارسال و مطلقاً آنچه را در ذهنت بسازی که می خواهی، در حالیکه آگاهانه شادی را جزء لاینفک زندگیات قرار داده ای، آنگاه بدون استثناء ثروت، رفاه، سلامتی، روابط عاشقانه و… نتیجه طبیعی زندگیات میشود. سید حسین عباس منش جلسه دوازدهم(آخرین جلسه) شامل: فایل صوتی و تصویری جلسه به مدت: ۲ ساعت
آینا راداکبری (مالک تایید شده) –
سلام
مدتهای زیادی بودکه خودم بودم و خودم و یکسالی می شه که ارتباطم با دیگران بیشتر و بیشتر شده است و چون مجبورم ، حالا دقیقا می فهمم که چقدر آن موقع بهتر بود، یک سری باید کلی انرژی صرف کنم که فقط حواسم به خودم وکارهایم باشد و یکسره روی باورهایم بیشتر بایدتمرکز کنم خداونددراین راه به من کمک کند خیلی خواسته ها در این مورد از خدا دارم که منتظرم دریافتش کنم.
ضمنا دوستان من نرم افزار جامع التفاسیر نور را یکسره گوش می کنم خلاصه مجبور شدم دوباره همه چیز را از اول نصب کنم ولی هر کاری می کنم صدا نداره یعنی همه چیزش را درست می کنم ولی صدا نداره گوینده ای که انتخاب می کنم صدایش نمی آید و نمی خونه اگر می دانید علت چیست به من بگویید
تشکر
سلما مصدق (مالک تایید شده) –
با سلام و درود بینهایت به بهترین استاد در تمام طول عمرم که بهم درس زندگی میده و بهترین همکلاسیهام در بهترین داشگاه دنیا. ❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️
من تو دلم خواسته ها و رویاهای زیادی دارم و بعد از گوش کردن اولین فایل دوره ” راهنمای عملی دستیابی به رویاها” آرامش عجیبی پیدا کردم (البته همه فایلهای استاد فوق العاده اس) و دیگه برای رسیدن به خواسته هام استرس ندارم و با تمرکز کامل به درسها و کارام میرسم. همین الان قبل از اینکه به رویاهام برسم واقعا آرامش و نزدیکی به خداوند رو با قلبم احساس میکنم. به خدا میگم خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم بابت این همه نعمت بیشماری که بهم دادی. نمیدونم بخاطر این بهشتی که توش دارم زندگی میکنم چطور ازت تشکر کنم؟ با چه زبونی؟ خدا بلافاصله بهم جواب میده عزیزم نیاز به تشکر خاصی نیست تو فقط از زندگیت لذت ببر.❤️💛💚💙💜❤️💛💚💙
من دانشجو هستم موقتا تو خابگاه زندگی میکنم که قبلا ازش گریزون بودم اما الان همین خوابگاه برام شده بهشت. هر روز پا میشم طلوع خورشیدو تماشا میکنم و از تماشای بهار باشکوه و گوش دادن به آواز پرنده ها عشق میکنم. من خدا رو توی برگ درختا و گلبرگ گلها و چهچه پرنده ها میبینم قبلا اینا رو نمیدیدم. بخصوص وقتی فایلهای استاد و میذارم تو گوشم از تک تک کارای روزمره ام لذت میبرم. حتی از لباس شستن و ظرف شستن. تشنه این حرفای گرانبهای استاد هستم. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
تو تنهایی خودم با خدای خودم حرف میزنم بهش میگم خدایا من از تو ثروت بینهایت، عشق بینهایت و قدرت بینهایت میخوام فقط از تو میخوام. فقط تو. خیلی دوستت دارم. چه به رویاهام برسم چه نرسم تا ابد سجده کننده درگاه تو هستم چون من همین الان هم بینهایت ثروتمند و خوشبختم. خیلی حس و حالم خوبه خیلی…..تا بحال هیچوقت انقدر خوب نبودم. عاشق خودم، خدای خودم وخونوادم شدم. دوست دارم دست و پای مادر وپدرمو ببوسم که منو به این دنیا آوردن و نعمت زندگی رو بهم بخشیدن. هیچ گله ای ازشون ندارم. به همه آدما هم احساس خوب دارم چون اونا هم بنده های خدا هستند و من فقط خوبیاشونو به ذهنم میسپرم. 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
من این احساس خوبو مدیون شما هستم استاد. و البته کامنتهای گرانبهای شما دوستان عزیزم. (خوندن کامنتها رو اکیدا توصیه میکنم واقعا به قول استاد یک گنجینه است) وظیفه خودم دونستم این احساس خوبو باهاتون شیر کنم و ازتون تشکر کنم. فقط میتونم بگم استادعزیزم، دوستان گلم بینهایت ازتون سپاسگزارم. خیلی دوستتون دارم. با تمام وجودم خیر دنیا و آخرت رو براتون آرزو میکنم.
🌸🍃🦋🌸🍃🦋🌸🍃
آینا راداکبری (مالک تایید شده) –
سلام
چند روزی بود که انگار خدا دیگه با من حرف نمی زد البته به صورت علنی، منم هی با خدا حرف می زدم و می نوشتم و قران گوش می کردم و از این جور کارها، تا شبی کلید محل کارم پیش کسی بود که هر چی می گفتم می گفت نه پیش من نیست و خلاصه یک روز را بالاخره یک کاری کردم و برای روز دوم گفتم حتما بایدکلید را پیدا کنی و پیش شماست ، در خواب خدا به من نشان داد که کلید کجاست دقیقا نشان داد، از خواب که بلند شدم طرف مورد نظر، اومد گفت کلید را پیدا کرده است و دادش به من، خیلی خوشحال بودم که چقد رخدا به ما نزدیک است از کوچکترین فکر ما مطلع است ، و با این کار هم جای کلید را نشانم دادهم نشانم داد که کلید پیدا شده است . خدایا شکرت
اندیشه افشین (مالک تایید شده) –
سلام به دنیای جدیدی که با آموزه های استاد عزیزم هر لحظه در باورهای من ساخته و کامل و کامل تر میشود ، من این دنیا را دوست دارم و به آن عشق می ورزم ، دنیایی که به جز خودم ، هیچکس دیگری ایفا کننده هیچ نقشی در آن نیست ، دنیایی که از نتایجش باخبر هستم چراکه میدانم نتایج را چگونه در آن بوجود بیاورم
من چند محصول را تا بحال خریده ام اما بنظرم این دوره ، لازمه تمام دوره هاست و احساس می کنم استاد عزیزم هرآنچه را که بنابر موضوعات خاص دوره های مختلف نتوانسته در آنها مطرح کند در دوره عملی دستیابی به رویاها مطرح کرده و چنان آزاد و رها و از تمام درها و در مورد مسائل مختلف سخن گفته که هر شنونده ای را مجذوب میکند ، نمیدانم چرا همین الان که مشغول تایپ هستم این فکر از سرم گذشت که به استاد پیشنهاد بدهم دوره عملی دستیابی به رویاهای ۲را هم بسازه چون حس میکنم هنوز راه هایی برای رسیدن به آرزوها هست و استاد هنوز حرف های زیادی برای گفتن داره و جاداره که دوره دوم را هم بسازه
دلم میخواد به دوستانم و به تمام آنهایی که هم احساس و هم فرکانس من هستند بگویم که حتما این دوره را تهیه و بارها گوش کنند ، من خودم دوره ای مثل ثروت یک را برای ثروتمند شدن و یا دوره عزت نفس را برای ایجاد و بالابردن اعتماد به نفس گوش و تمرین میکنم و همینطور دوره های دیگر را . اما دستیابی به رویاها را برای آرامش و ایمان و یقین و ساختن باورها و درک خدا گوش میکنم ، برای اینکه تنهایی را درک کنم و از آن ظرفی بسازم برای شکل دادن به آرزو هایم ، برای اینکه خدا را در جایی نزدیک تر از گردنم ، در رگهای تنم احساس کنم
آه خدای من…..
دیشب بعد از اینکه فایل نهم و دهم این دوره را برای شاید بیستمین بار گوش کردم بمن الهام شد که حتی اسم خدا را برای خودت عوض کن و دیگه بهش نگو خدا ، و حالا من به به عناوین مختلف مثل ای انرژی بیکران ، ای نیروی بی پایان ، ای قدرت بی همتا ، ای سرچشمه خیر و برکت و… او را صدا میزنم و حتی در دفتر سپاسگزاریم هم برای حمد و ثنای پروردگار از این واژه ها استفاده کردم و عمیق و واضح و از درون از آن نیروی لایتناهی تشکر کردم
استاد عزیزم بخاطر خلق این دوره از تو ممنونم ، من آرام میشوم ، مست و رها میشوم از هرآنچه که تابحال بهش قدرت داده بودم ، من از تمام فرض ها و شاید و احتمال ها رها می شوم ، من با حرفهای تو به یقین میرسم ، به یقینی که انتهایی برایش نیست ، من خودم را جای تو می گذارم در آن تهران بزرگ و بی در و پیکر ، در میدان ولیعصری که تو در آنی و از آن بی خبری ، از جایی که نقطه اوج توست و تو نمی دانی که در آن جا ، در کنار آن بنر که نقطه شروع موفقیت های توست ایستاده ای و داری خدایت را به شکل خواسته هایت در میآوری ، با قلبی که پر از ایمان و یقین است ، با دست خالی و ایمان به غیب ، آه استادم این دوره یک شاهکار است که تو خالق آن هستی ، بخاطر خلق این اثر هنرمندانه بتو تبریک میگویم
آینا راداکبری (مالک تایید شده) –
سلام
به طرزی عالی آرامم، به طرزی عجیب هیچ اتفاقی نمی تونه منو متحیر کنه و مرا به هم ریخته کنه، به طرزی باور نکردنی می دانم که این اتفاقهابه صلاح من است ، به طرزی باور نکردنی آرام هستم به طرزی باور نکردنی همه آنهایی که با من خوب نبودند می آیندبه طرفم و تعریفم را می کنندو می گویند پیشت آرامش می گیرم چقدر تو خوبی چقدر …. فهمیدم که با صبر کردن همه چیز درست میشود فهمیدم خدای من خدای باورهاست خدای من خدای ارزنده و با قدرت من است و خدای من خدای یکتای من است و خدای من خدایی است که یکسره به فکر اجابت کردن خواسته های من است ، خدایاشکرت خدایا شکرت که تو را با کمک استادعباس منش یافتم خدایا شکرت
دنیای آرامش (مالک تایید شده) –
سلااااااااااااام اینا جوووووووون ….راس میگیا خدا وکیلی اننننننقدم به من گفته بودن که به خدا فکر نکنیا چه جوری خیلی فکر کنی دیوونه میشی ….واقعا چقققققققدر دنیامون تغیییر کرده …خیلی نکات عالی رو همیشه در زمان صحیح و درمکان صحیح یاداوری می کنی
خدایا شکرت
آینا راداکبری (مالک تایید شده) –
سلام
خیلی خوشحالم که روز به روز به خدای خودم را بهتر وبهتر می شناسم یادم می آید که همیشه از کوچکی به من گفته بودند که خیلی به خدا فکر نکن چون آنهایی که خیلی فکر می کنند که خدا چگونه است و چطوری است و چه طوری به وجود آمده است دیوانه می شوند و هیچ کس نفهمیده که خدا چه طوری است . منم از کوچکی ترسیده بودم و اصلا به خدا فکر نمی کردم، و همش توی ذهنم می آید خدا چیه چطوریه ، چندی پیش به خدا گفتم خدایا مناین حرفها را قبول ندارم به من بگو کجایی بگو چطوری هستی بگو و زبان حرف زدن با خودت را نشانم بده من باید چطوری با تو حرف بزنم؟ من اصلا تو را درک نمی کنم، خیلی خوشحالم که بالاخره خدا را شناختم و روز به روز هم بیشتر می شناسمش ، در خدای خود و افکارم غوطه ورم و شنا می کنم ، خدایا شکرت خدایای من ، من را همیشه در آغوش آرامش بخش تو نگه دار و تو بسیار به من آرامش دادی سلامتی و شادی و ثروت و خوشبختی میدهی و تو را باید شناخت باید بیشتر فهمید تا آرامش بیشتری را کسب کرد.
خدای مجیبم دوستت دارم